پنجره: اولین نمایشنامهام (2)
آیدا: این چه گهی بود تو خوردی؟
رها: نمیدونم.
غزل: الان اخراجت میکنن؟
رها: نمیدونم.
غزل: حالا کجا داری میری؟
رها: نمیدونم.
غزل: میگم… نکنه پریناز واقعا؟
آیدا: …نمیدونم.
آیدا: این چه گهی بود تو خوردی؟
رها: نمیدونم.
غزل: الان اخراجت میکنن؟
رها: نمیدونم.
غزل: حالا کجا داری میری؟
رها: نمیدونم.
غزل: میگم… نکنه پریناز واقعا؟
آیدا: …نمیدونم.
رها: واقعا فکر میکنی آدم خوشحالیه؟
غزل: نه گلم، من و تو خوشحالیم!
رها: از تو داغونه، غزل.
غزل: آخ ولی از رو خیلی سکسیه نه؟
آیدا: وای آره از رو خیلی سکسیه.
رها: شما هم که… مگه به مو سرخ کردنه؟
غزل: نه اصلا. فقط که مو نیست. کلا خوشگله. رفتاراشم جذابه حتی. اصن…
رها: سادهای تو غزل. گیریم پریناز خوشگل، خب تو هم خوشگلی، ولی آیا پنج شش تا دوستپسر داری؟
آخرین دیدگاهها