چاپ مونوتایپ

آموزش چاپ منوتایپ، طراحی روی شیشه: سرخوشانه‌ای از گذشته‌ها

و این است نوشته‌ای از گذشته‌ها، از 97، از زمانی که هنرجوی نقاشی بودم و فکر می‌کردم یک ساااال دیگه باید صبر کنم تا بتونم برم دانشگاه تهران!
*
سلام و درود خدمت شما دوستان عزیز. امروز در خدمتتون هستم با یک آموزش جذاب و دوست‌داشتنی: چاپ منوتایپ. البته به شیوه‌ی طراحی روی شیشه. جلسه قبل، ما سر کلاس خانم سرمد، منوتایپ رو یاد گرفتیم و حالا به عنوان تکلیف،‌ باید یک عدد چاپ آبرومند توی خونه انجام بدیم. (البته ریا نباشه سر کلاس هم من بودم که داوطلب شدم و برای اولین بار انجامش دادم.:)

از اونجایی که حیفم اومد از تجربیاتم بهره‌مند نشین،‌ تصمیم گرفتم این پروژه رو مرحله به مرحله با شما شیر کنم. با ما همراه باشید.

وسایل لازم: 

یک عدد طرح (ترجیحا نقاشی خودتون)

شیشه سایز a3 (‌یه قاب عکس کهنه از انباری پیدا کنین و شیشه‌شو جدا کنین و دورشو چسب بزنین)

رنگ اُفسِت (که نفری پنجاااااه هزارتومن به مدرسه دادیم و برامون قوطی‌های بزرگشو گرفتن. من قعلا امروز در حد یه قاشق از هر کدوم برداشتم. حروم نکنین پلیز.)

قلموی آشغالی (من چند عدد قلمو داشتم که آشغالی نبود، خیلی هم عالی بود،‌ ولی کم کم طی عملیات خلاقانه‌ای که روش انجام دادم، آشغالی شد. :/ لذا اینجا میتونیم ازشون استفاده کنیم.)

مقوا یا کاغذ به رنگهای مختلف

غلتک 15 سانتی متری

تینر ده هزار برای پاکسازی محیط و دست و بال و شیشه و همچنین افزایش رقت رنگ (من به جاش بیست هزار برداشتم. دارم خفه میشم :/)

موزیک (بهونه‌ی هایده که از دیشب تا حالا افتاده سر زبونمون)

در چه حالی باید شروع کنیم؟

ترجیحا حالتون خوب باشه. ولی بد هم باشه خودش خوب می‌شه.

مثال: من زمانی که این کارو انجام دادم (امروز صبح از ساعت یازده تا دو) حالم خیلی بد بود. چون صبح رفته بودم یه فیلم ضبط کنم و رکوردرم خراب شده بود. بعد اومدم فیلم‌های قبلیم رو ادیت کنم و یهو نرم افزار جدیدی که سه ساعت داشتم نصبش می‌کردم، خراب شد. حقیقتا اعصابم رو خورد کرد. اومدم برم گریه کنم که یادم اومد خیلی کار دارم. لذا تصمیم گرفتم تکالیف چاپ رو انجام بدم. و بعد که شروع کردم حالم خوب شد.

فقط دوستان یه تذکر دارم که لطفا سرسری ازش رد نشین. لطفا دقیقا همین متریالی رو که گفتم تهیه کنید. مثلا نگین ما بهونه نداریم به جاش سوغاتی می‌ذاریم. خیر. اگه می‌خواید نتیجه‌ی مناسب بگیرید عینا همین لوازم رو تهیه کنید.

خب. می‌ریم که شروع کنیم.

ابتدا صدای موزیک رو تا عرش می‌بریم بالا. (پنجره هم باز باشه که دوستان تو کوچه هم مستفیض بشن.) نقاشی‌مون رو می‌ذاریم زیر شیشه، شیشه رو فیکس می‌کنیم و شروع می‌کنیم به گذاشتن رنگ‌ها روی شیشه، دقیقا منطبق با رنگ‌هایی که زیر شیشه می‌بینیم.

حالا دقیقا منطبقم نشد نشد! سپس مقوامون رو به آرومی روی شیشه می‌ذاریم و با غلتک پشتش رو به قول خانم سرمد ماساژ می‌دیم و همزمان می‌خونیم:
من خسته و بیماااااارم درمان منی
شور شعر و آواااازی در جان منی

(مقوای من گراف قهوه ای بود. ولی یادم رفت از این مرحله‌ش عکس بگیرم، اینجا با یه مقوای دیگه ژست گرفتم:)
به ماساژ ادامه بدین تا زمانی که مقواتون خووووب تنش حال بیاد. حالا آروم از روی شیشه ورش دارین. توجه داشته باشین که کار قراره معکوس چاپ بشه و حدود هشتاد درصد شباهت به طرح اصلی پیدا میکنه. و حالا…. دیریری رییمم!

خبالا.:/ تجربه اول بود. اشکالی نداره. دوباره رنگ می‌ذاریم.
فقط یادتون باشه که سرعت توی این کار خیلی مهمه، چون رنگ افست سریع خشک می‌شه.

طرح منوتایپ
طرح منوتایپ

خب. توجه نکردید دیگه! اینجا طرحمون خوب نبود خط زیاد داشت. بعله. کار منوتایپ باید بیشتر سطح داشته باشه. این دو مقوا رو فقط به خاطر شما حروم کردم که خوب متوجه تفاوت کارهای خط‌دار و سطح‌دار بشین.
هشدار:‌ کار چاپه نه نقاشی! پس نباید دست توش ببریم، نبینم با قلمو ته مژه ها رو وردارین نقاشی کنینااااا. 
(یه جوری ته مژه ها رو با قلمو بکشین که ضایع نباشه.)
خب. ناامید نشید دوستان. شیشه رو با تینر پاک می‌کنیم و می‌ریم سراغ کار جدید. چقد این مرحله درد داره… چقدر… رنگ به این گرونی رو باید خورد اصن :/

حالا امیدوار و شادان،‌ می‌ریم سراغ سوژه جدید. 

چقدر مرحله اول زیبا انجام شد. احسنت. کلا طبیعت بی‌جان یکی از سوژه‌های خوبه برای کار منوتایپ. (نمی‌دونم چرا. سرمد می‌گه:) حالا بریم برای چاپ. چون مقوامون تیره هست برای قسمت پارچه روشنی‌ها رو می‌ذاریم. اگه مقوا روشن بود، تیرگی ها رو می‌ذاشتیم.

بله معلومه دیگه! دارم میگه نباید رنگ غلیظ و زیاد بذاری که اینطوری قلمبه شه. حتما باید مقوا حروم کنم تا یاد بگیرین؟
خب امیدوارم بالاخره این اصول بدیهی رو یاد گرفته باشید. بریم سراغ یه سوژه مفهومی، یه کار تصویرسازی قدیمی. این چون با پاستله و بسیار نازک‌نارنجی، با همون کاور می‌ذاریمش زیر شیشه.
آخی. چه حالی میده. با ملایمت و عشق کار کنید… صورت جوانه رو می‌تونین با خلال دندون بکشین تا ظریف در بیاد.
– تو زخمه سااااز منییی…. صدای آواااااز منییی… رمز من و راااز منی…. نقطه آغاااااااز منییییی…

این عکس مال بعد از ماساژه. رنگ‌ها یه خورده ظرافتشون رو از دست داده‌ن. خب بریم ببینیم چاپمون چطور شد.

دوستان عزیزم. لطفا به جای قرمز،‌ زرد قاطی آبی‌تون نکنین، تا به جای رنگ خاک، رنگ لجن تحویل نگیرین. :/
خیل خب حالا ناراحت نشین. این کار اصلا سوژه‌ش هم خوب نبود. بهتره بریم سراغ آرشیو پرینت های سال گذشته + چند تا مقوای رنگی دبش.
با یه چهره چطورین؟‌ مطمئنم که چهره با منوتایپ عالی در میاد. البته باید آنالیز شده باشه و سایه مایه نداشته باشه ولی حالا یه کاریش می‌کنیم.
اما! اجازه بدید از وقتمون بهتر استفاده کنیم. حالا که پرینت‌هامون سایز آچهاره می‌تونیم دو تا رو کنار هم کار کنیم تا مجبور نشیم هی شیشه رو پاک کنیم. اولی مرد تنهای غمگین دودآلود خواهد بود.
رنگ‌ها رو هم حوصله نداریم بسازیم پس هر چی زیاد اومده می‌ذاریم دیگه.

چه جذاب. فقط صورتشم می‌افتاد بهتر بود. :/ فکر کنم رنگش زیادی رقیق بود. بابت بدآموزی تصویر هم معذرت می‌خوام. یاد نگیرین شما. 
خب. ول کن این‌ها رو. بریم سراغ چهره‌ی مادر گرامی. پرینتمون سیاه سفیده، پس رنگ‌ها رو از روی لپتاپ نگاه می‌کنیم.
– ای تو هوای هر نفس…. عشق تو می‌ورزم و بس… 
بلندتر! نمی‌شنوم!
اول تیره. بعد روشن. سایه مایه هم نمی‌زنین. خودش سایه داره ولی ما شکل آنالیزشده‌ها باهاش برخورد می‌کنیم. حواستون باشه برای ابروها رنگ غلیظ نذارین که کلفت نشه، خط بین دندونا رو هم نذارین لطفا :/. خوبه. مقوا رو می‌ذاریم، ماساژ، برش می‌داریم و… تادا.

صحیح. :/ خب اشکال نداره. به رنگ مقوا باید بیشتر توجه کنید. وقتی رنگ‌هاتون تو خانواده‌ی قرمزه، برا چی رو سبز چاپ زدید؟ نه چرا واقعا؟ دقیقا مکمل رنگ خودش برداشتید، خب معلومه که اینگونه چرک و محو می‌شه.
تازه گویا رنگ‌ها هم با هم قاطی شده و دیگه قابل استفاده نیستن. مرسی از شما. عزیزان ایندفعه بهتره برای رنگ آوردن از مدرسه، از پالت تخم مرغی استفاده کنید نه ظرف غذاتون.

خب. این بار از رنگ روغن استفاده می‌کنیم و دوباره رنگ می‌نهیم. باشد که رستگار شویم. آخی… این رنگ چقدر نرمه رو شیشه. بر خلاف افست که دو قدم یه بار باید نازش رو بکشی.

نترسین بابا! الان اینطوریه. چاپ که می‌شه خوب میشه، صبر داشته باشید. چطوره مرد دودآلود رو هم دوباره ببریم زیر غلتک؟ شاید هنوز خشک نشده باشه. بعله. حالا خوب ماساژ می‌دیم.

یاااا جد سمندون. اینو نشون شخص چاپ شده ندین لطفا. باز آقاهه بهتر شد با این که خشک شده بود. می‌گم چطوره فعلا متوقفش کنیم نه؟ نه این که بخوام از عدم وجود استعداد و این‌ها صحبت کنم ها خدای نکرده. فقط می‌گم به خودتون فشار نیارین که خسته نشین.
بله از اونجایی که تینر بیست‌هزار هم دیگه یه کم زیادی فضا رو عطرآگین کرده، پنکه رو روشن می‌کنیم و می‌ذاریم جلوی پنجره و خودمون در می‌ریم. پیش به سوی نهار. فقط اگه جلسه بعد سرمد بگه برو یکی دیگه کار کن،‌ می‌کشمتون.

ای قبله‌ی من، خاک در خاااااانه‌ی تو…. در دام توام بی زحمت دااهاانه‌ی توای قبله‌ی من، خاک در خاااهاهااانه‌ی تو بی منت می، مستم ز پیمااااانه‌ی تـو…

یکی این آهنگ رو از تو مغز من بیاره بیرون!

خب. کار چاپمون تموم شد. می‌تونید ادامه‌شو نخونین، چون در ظاهر بی‌ربطه. اما به نظر من باربطه، چون حالا تازه می‌رسیم به افسردگی پس از ناکامی در چاپ. و تازه یادمون میاد که کاش قبلش از بچه‌های سال قبل یه چهار تا تجربه پرسیده بودیم.

البته من افسردگی ندارم، کار خیلی لذتبخشی بود. ولی خب احساس ناکامی رو دارم. ولیکن حالا به عنوان پادزهر می‌تونین بیاین سراغ تکلیف درس کارگاه رنگ: طراحی رنگ و روغن از یک شی سفید. (ترجیحا دستمال)

نخیر. بمیرم هم دو ساعت به یه دستمال توالت خیره نمی‌شم. کاسه کوزه هم نمی‌خوام. دیگه سفید چی داریم؟ کلاه آفتابی، شارژر، چاه باز کن، مشتی کاغذ مچاله شده، دمپایی‌های چرک و حال‌به‌هم‌زن برادر گرامی…
خودشه!

سیاه نداشتم. قرمز و سبز رو با هم قاطی کردم و سیاه ساختم وسریع کار کردم و چقدر… حال داد. این بازی نور و سایه واقعا هیجان انگیزه.

نقاشی سفید دمپایی!

مدت زمان: یک ساعت و نیم الی دو ساعت. بعدش گفتم بذار بفرستیم برای خانم ببینیم اگه ایرادی نداری بند و بساطو جمع کنیم. حالا مگه جواب می‌داد؟‌ این معلم‌ها هم که کلا معلوم‌الحالن. معلم حجممون دیروز پیام داده:« عزیزم فردا که با من کلاس ندارید که تو پرسیدی چی بیاریم.» گفتم خانم این پیام مال دوشنبه بوده. آخه چژوری می‌شه؟! کی شه منم به این درجه از عرفان برسم که روزی دوهزار بار تلگرام رو باز نکنم. 

بیخیال شدم. گوشی رو گذاشتم کنار و شروع کردم به وبلاگ خونی. ببینیم دنیا دست کیه… یهو یادم اومد باید به یه نفر زنگ بزنم.( ووی برای موسیقی کنکور!) گوشی رو که برداشتم دیدم عه، خانم جواب داده.

«سلام عزیزم. ممنون بسیار عالی شده. خوشحالم که متفاوت فکر می‌کنی و کاراتو هم سعی می‌کنی به صورت عالی انجام بدی. بهت افتخار می‌کنم خانم هنرمند.»

شاررررژ شدم اصلا. استیکر فرستادم:‌ بیا بغلم! سپس به خودم گفتم بسه هر چی ریاضت کشیدی با این قلموهای پرپر، حالا یه بار خام بودی برداشتی نکردی قلموها رو اتو کردی. (بله. این داستان واقعی است) تا آخر عمر که نباید تنبیه بشی. دیگه وقت جایزه‌س! به خانواده که بیرون بودن پیام دادم که لطف نموده، سر راه دسته‌ی دوازده‌تایی قلموهای ماریس رو خریداری کنن.

و من این همه را مدیون دمپایی‌های پچول صدرا هستم. مرسی مرسی خب. ضمن تشکر از پیام استاد عزیز، خستگیمون در رفت. حالا وقتشه که بریم تو وبلاگ و مایه‌ی تجربه‌ی آیندگان بشیم. تا درودی دیگر، بدرود.


پ.ن 1: درس هم می‌خونم. فقط پنجشنبه ها تعطیله. نگران نباشید!

پ.ن 2: بله درسته. یه خورده اتصالی کردم. درست می‌شم.


منتشر شده

در

,

توسط

برچسب‌ها:

دیدگاه‌ها

17 پاسخ به “آموزش چاپ منوتایپ، طراحی روی شیشه: سرخوشانه‌ای از گذشته‌ها”

  1. Moon نیم‌رخ
    Moon

    خیلی کیوت بود🙂

    1. سارا نیم‌رخ
      سارا

      کیوتنس در چشمانتان است.

  2. Zahra نیم‌رخ
    Zahra

    وااآای مرسییی چقدر دنبال ی آموزش با زبون ساده یکم امیدوار کننده میگشتم فردا باید کار تحویل بدم و ساعت ۱۲ شبه و تازه میخوام شرو کنم ولی عب نداره هنوزم دیر نیست مهم اینه پیدات کردم بازم مرسی (اشک شوق میریزد)

    1. سارا نیم‌رخ
      سارا

      خواهش می‌کنم:))

  3. شیرین نیم‌رخ
    شیرین

    سلام

    واقعا مرسی

    فقط یه سوال داشتم در مورد منوپرینت

    ولی خیلی حالم خوب شد در کنار پیدا کردن جواب سوالم

  4. بهار نیم‌رخ
    بهار

    دمت گرم شارژ شدددممم

    1. سارا نیم‌رخ
      سارا

      چاکرممم

  5. زهرا طاهری نیم‌رخ
    زهرا طاهری

    سلام ممنون بابت اموزش وبابت همه چیز واقعا تو خیلی خوبی نوع گفتار شما متفاوت بود و کاشکی هم همین طور بودن

    1. سارا نیم‌رخ
      سارا

      سلام
      خواهش می‌کنم:)

  6. Saeed نیم‌رخ
    Saeed

    بنظرم تو این سبک باید بیشتر با رنگای گرم و تیره کار کرد…
    باحال بود؛
    خسته نباشید.:)

    1. سارا نیم‌رخ
      سارا

      اِ چطور؟ تجربه دارید؟

      مرسی، سلامت باشید:)

  7. نجمه عزیزی نیم‌رخ

    ای کره خروک نمک بحروم مادر! همین فرمون برو جلو به پیروانت توصیه می‌کنم از عکس عمه‌هاشون استفاده کنن و آهنگ آخرین اتوبوس چاووشی.

    1. سارا نیم‌رخ
      سارا

      تصورم از تو دود هوا شد رفت:)

  8. یه معلم دیگه نیم‌رخ
    یه معلم دیگه

    چه حس خوبی داشت متنت . تا آخر خواندم . لذت بردم . باورم نمیشد تاریخش مال ۹۷ بود . یعنی هنوز کسی هست که وبلاگ بنویسه. آفرین

    1. سارا نیم‌رخ
      سارا

      خیلی ممنونم
      ما به معلم‌های وبلاگ‌خون ارادت خاصی داریم.:)

  9. همینطوری نیم‌رخ
    همینطوری

    بامزه نوشته شده بود

    1. سارا نیم‌رخ
      سارا

      ممنون:)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *