عروسک پارچه‌ای نمایشی را از دل کسالت خود بیرون آورید!
دلتون گرفته؟ حوصله‌ی هیچ کاری ندارین؟ یک عالمه کار«خلاقانه» ریخته سرتون که معلوم نیست با این حال چطور باید انجامش بدین؟ یه هفته‌س حموم نرفتین؟ از صبح تا حالا غیر از گریستن و غریدن هیچ کار دیگه‌ای نکردین؟ (به جز دیدن یه فیلم آبکی که ترجیح می‌دین تو رزومه‌تون نیاد) هی دارین وسط هال تو پتو بالش‌ها غلت می‌خورین؟‌

تبریک می‌گم! شما آماده‌ی ساخت یه عروسک نمایشی جذاب هستین.

واقعا نمی‌دونم چطوری آدمیزاد می‌تونه اینقد… خاک‌برسر باشه! شاید الان دو ماه باشه که استادمون این فیلمای عروسک پارچه‌ای رو فرستاده. اون روز یادمه نشستم سریع فیلماشو دیدم که تا شب عروسک رو بسازم. ولی بعد متوجه شدم که از اون تکلیفای سر کلاسی نیست. یعنی قشنگ وقت داریم ایده بدیم و بسازیم و از مراحل کارمون هم عکس بگیریم و برای استاد بفرستیم. خلاصه در دو ماه آتی داشتم فکر می‌کردم که آره یه روز می‌شینم یه طرح خفن می‌کشم و یه چیزی می‌سازم که انگشت دهانیان رو به خود خیره کنه. ولی دریغا که «وقت نداشتم» تا زمانی که استادان محترم گفتن تا آخر هفته وقت دارین. هفته به پایان رسید، پنجشنبه شد، پنجشنبه از نیمه گذشت و بوم! من یه دفعه وقت‌دار شدم! بگذریم.

مواد لازم:

قیچی
شاید نباید با این مورد شروع می‌کردم ولی چون من و مامانم هر کدوم سه سال پیر شدیم تا با انواع و اقسام قیچی‌های آشغالی پارچه ببریم و قیچی مورد علاقه‌ی من خیلی دیر پیدا شد، به عنوان پیر راه عروسک‌سازی ازتون می‌خوام که همون اول یه قیچی درست حسابی پیدا کنین و با «حالا با همینا یه کاریش می‌کنم»‌ خودتون رو شکنجه ندین.
پارچه
اگه مورد اول رو دارین، این یکی حتما به کارتون میاد:)
پنبه
تعدادی کاغذ برای الگو کشیدن
الگو!
ایده‌ای خفن برای شکل عروسک موردنظر
یک مامان مهربان
و البته یه مقدار نخ و سوزن و تور و دکمه و اینا

*

اول الگو رو پیدا می‌کنیم

خب ما می‌خوایم یه عروسکی بسازیم که بره تو دستمون و یه دستی بتونیم باهاش نمایش اجرا کنیم. البته قرار نیست ماپت یا مروسک بسازیم و همچنین قرار نیست دو تا پارچه به هم بچسبونیم و دستمونو وسطش ساندویچ کنیم. پس چی کار قراره بکنیم؟
با ما همراه باشید.

برای الگو کشیدن کلا دو تا کار می‌تونیم بکنیم. یا عروسکمون رو پوزه‌مند! فرض کنیم و الگوش رو از نیم‌رخ بکشیم که درز بیفته وسط:

هما جدی‌کار و عروسک درزوسطی!
(حق کپی‌رایت برای استاد هما جدیکار محفوظ نمی‌باشد.:)

یا که الگو رو تمام‌رخ بکشیم تا درزش بیفته کنار. مثل دوست خوبمون میمون که مشاهده می‌کنید.

هما جدی‌کار و عروسک درزبغلی!

ولیکن، شما می‌خواید یه کار دیگه بکنید. (چرا که قراره «خفن» و «خلاق» و یک پله بالاتر از کلاس باشید.)

قراره خر بسازیم. تو این عکس پایین که نمی‌دونم از کجا پیداش کردم، این برام جالب بود که اومده برای صورت هم پارچه‌ی طرح‌دار استفاده کرده. من فکر می‌کردم حتما باید پارچه‌ی ساده باشه. نیگا چه گوگوری شده.

منبع الهام ما برای عروسک پارچه‌ای نمایشی‌مون

چه جوری الگو رو دربیاریم؟ خب من که لپ‌تاپو باز کردم گذاشتم جلوم و یه کوه بریده پارچه هم خالی کردم کنار دستم. بعد نگاهی به عکسه انداختم و گفتم خب این درز وسطش که فقط واسه طرح پارچه‌ش بوده. ولی بعد که بریدم و هی مجبور شدم از کله‌ی مخروطم بزنم، تازه متوجه شدم که برای در آوردن این فرم کمی خاص، اون درز وسط لازم بود. دیر فهمیدم دیگه.

طرح رو با توجه به مصالح خودمون بومی‌سازی می‌کنیم و اون رو می‌کشیم. (بعد طرحو می‌ندازیم اون ور و یه چیز کاملا متفاوت می‌سازیم.:/)

طراحی عروسک پارچه‌ای نمایشی
حالا الگو رو می‌کشیم و می‌ریم سراغ پارچه

تو انتخاب پارچه، از خورده‌ریزه‌ها غافل نشین. بعضی‌هاشون خیلی مچاله‌ن ولی وقتی باز بشن با آغوش باز پذیرای پنبه‌های شما هستن.

خرده‌ریزه‌ها رو ارج بنهید
عروسک پارچه‌ای نمایشی من از همین‌ها درست شد

همچنان از ایده‌ی پارچه‌ی گل‌گلیم دفاع می‌کنم ولی اگه می‌خواین خرتون لاکچری‌تر دربیاد، یه پارچه‌ی زمخت و مات بردارین که اینقد بدبخت به نظر نیاد.

صغراخرخانم یا همون عروسک پارچه‌ای نمایشی!
البته من از همون اووول قصد داشتم یه خر دهاتی بسازم☺️

کاغذ الگو رو قشنگ به اون حالتی که می‌خواین، در بیارین و چسب نواری بزنین که مطمئن بشین نتیجه همون شکلی که می‌خواین می‌شه. ( بله بعضی چیزایی که می‌گم به نظر خیلی بدیهی میاد ولی اگه یه بار تا تهش رفته باشین خواهید دانست که انسان تمایل شگفت‌انگیزی به عدم درک بدیهیات داره.)

الگوی کله‌ی عروسک پارچه‌ای نمایشی قراره تقریبا این شکلی بشه

البته در بیشتر مواقع آخرش هم اونجوری که فکر می‌کردین نمی‌شه‌ها. به خاطر فرق پارچه و کاغذ. ولی خب ریسک رو می‌شه پایین آورد.

خر شما می‌تونه کله‌گنده‌تر از این باشه. مال من کوچیکه چون یه کم حوصله‌ی دوزندگی‌م پایین بود. ولی به نظرم اگه بزرگ‌تر از یه کف دست باشه، دیگه نمی‌شه با یه انگشت تکونش داد و سنگینیش اذیت می‌کنه.

الگو رو با سنجاق رو پارچه می‌چسبونیم و دورش رو می‌بریم. کمی هم جای درز باید داشته باشه.

الگوی کله‌ی عروسک پارچه‌ای نمایشی رو پیاده می‌کنیم.
کج و کولگیش به خاطر قیچی‌های نمک به حرومه.

حالا دروز الگو رو می‌دوزیم و البته فرزندانم، درست هم می‌دوزیم. پارچه رو برعکس می‌کنیم و از تو کوک می‌زنیم که وقتی برش گردوندیم، رد درزها مشخص نباشه. آخه کدوم خری همینجور از روی پارچه شروع می‌کنه کوک زدن؟

خوب بدوزین باباااا خوب بدوزین
خانم اجازه مااااا

صحیح. حالا قبل از این که دوخت رو کامل کنیم، یه ذره جا می‌ذاریم برای داخل کردن پنبه. تا می‌تونین تپلش کنین که یک دست بشه. الان مثلا تو این تصویر به نظر نمیاد که این مقدار پنبه بتونه بره داخل.

پرپنبه‌ش کنین

ولی رفت:

پنبه را به داخل کله‌ی عروسک پارچه‌ای نمایشی می‌فروییم.
پوزه؟!

حالا جلوشو یه جوری به هم می‌دوزیم و سپس به این می‌اندیشیم که پوزه‌شو چی کار کنیم؟ خب قاعدتا باید یه پارچه‌ی متفاوت اون جلو نصب کنیم. ولی خود را صد درصد عاجز از این کار میاییم. واقعا تو اون عکسه اصلا معلوم نیست چطوری اون سفیده رو اون جلو دوخته. ولی خب آرامشتونو حفظ کنین. کاری نداره. کافیه برین بشینین جلوی مامانتون، بغض کنین و با زبان بدنتون نهایت عجز و خستگی رو نشون بدین.

فایده‌ای نداشت. به طور مستقیم ازش درخواست می‌کنین که یه بلایی سر پوزه‌ی خرتون بیاره.

دماغ خر یا همون عروسک پارچه‌ای نمایشی
و میاره

حالا نیاین به من بگین شبیه خوک شد. اصلا چرا ترکیب چند تا حیوون مختلف نباشه؟ امروزه دیگه هر آماتوری می‌دونه که هنر نمایش عروسکی محل به وقوع پیوستن بعیدترین فانتزی‌ها و تخیلات انسانه.

حالا قبل از این که پس کله‌ی دوستمون رو بپوشونیم، نیاز به دو عدد گوش داریم. من در اون مراحل به قدری درب و داغون بودم که یادم رفت عکس بگیرم. ولی به طور کلی کاری که انجام دادم این بود که دو عدد پارچه‌ی مربعی رو قدری مچاله کردم و یه پارچه‌‌ی صورتی وسطش چسبوندم. بعد دیدم این پارچه‌ی صورتی کرپ مسخره، خیلی شفافه و چسبای زیرش رو نشون می‌ده. خلاصه کندمش و دادم مامانم برام دوخت.:) کلا نتیجه می‌گیریم که به کرپ جماعت هم توی این کار نمی‌شه اعتماد کرد. همون پارچه‌های ریون و تریکو بهترین انتخابن.
پسِ کله رو هم می‌چسبونیم و سپس، یادمون میاد که ای داد، قبلش باید

لوله رو می‌چسبوندیم!
لوله‌‌ی گردن عروسک پارچه‌ای نمایشی

تا مامانم داشت اونا رو می‌دوخت، من هم با استفاده از پاچه‌ی شلوار صدرا و دوخت مورد علاقه‌م_دندانه‌موشی_ این رو که می‌بینید دوختم. ولی بعد فیلم استاد رو دوباره دیدم و فهمیدم باید یه چیز محکمی باشه. هنوز هم نفهمیدم چرا. شاید باید وزن سر رو تحمل کنه. اما خب مشکل بزرگ‌تری که شاهکار من داشت این بود که برای دو یا حتی سه انگشت دوخته شده بود. در حالی که باید اندازه‌ی دور یه انگشت باشه.

نمی‌دونم چرا فکر می‌کردم عروسک‌های این مدلی یه دستشون فلجه و عروسک‌گردان اینطوری باهاشون کار می‌کنه:

اینجوری نیست!

در حالی که اینجوریه!

فرم کلی عروسک‌های پارچه‌ای دستی نمایشی

پس قطر لوله باید اندازه‌ی یک دونه انگشت ناقابل باشه و دستمون هم توش لق نزنه.
خب حالا لوله از کجا بیاریم؟ احتمالا تو دستشویی بتونین پیدا کنین. من فکر نمی‌کردم اون مقوای کلفت رو بشه برش زد و قطرش رو کم‌تر کرد. ولی خب شد و با یه چسب مایع معمولی خیلی خوب و محکم به هم چسبید. طول لوله هم باید کمی کوتاه‌تر از انگشت سبابه باشه. دو سومش میره داخل سر و یک سومش اون بیرون می‌مونه که بشه گردن عروسک. قبل از بستن همه‌ی درزها دور این لوله رو چسب می‌زنیم و به پنبه‌های اون تو می‌چسبونیم.

گردن خر را به توی کله‌اش فرو می‌نماییم
عروسک پارچه‌ای نمایشی داره جون می‌گیره
کله حاضره!
کله خر حاضره! یا به عبارتی همون عروسک پارچه‌ای نمایشی

مشاهده می‌کنید که دکمه‌ی چشم‌هاش رو هم دوختم و البته خودم به تنهایی دوختم. بدون کوچک‌ترین کمک. بله دیگه دارم خیاط می‌شم.

حالا می‌ریم سراغ لباس عروسک پارچه‌ای نمایشی که بر خلاف انتظارات، کمتر از کله وقت نمی‌بره. طول لباس بنا بر گفته‌ی استاد باید اندازه‌ی طول آرنجتون باشه. خب فکر کنم با این عکس گول نمی‌خورین و متوجه می‌شین که تا کف دستم رو هم به زور می‌پوشونه. کلا همه چی کوچیک‌تر از انتظارم از کار دراومد. بس که هی خراب می‌شه مجبوری سر و تهشو بزنی! به هر حال هدف گول زدن استاده که امیدوارم محقق بشه.

پیاده کردن الگوی عروسک پارچه‌ای نمایشی روی پارچه

تا مامان داره دو طرف لباس رو به هم می‌دوزه توجهتون رو به سنجاق‌های عزیزم جلب می‌کنم. از بچگی عاشقشون بودم ولی تا حالا توفیق همکاری میسر نشده بود. نیگا اصلا بهشون نمیاد تیز باشن. مثل اسمارتیز می‌مونن. به نظرم نماد بارز تعادل بین کار و تفریح هستن.

سنجاق‌های خوردنی از مهم‌ترین ارکان ساخت عروسک پارچه‌ای نمایشی

خب خر کمرباریک زیبایی از آب دراومد. ولی گویا یه نکته‌ی مهم در لباسش فراموش شده بود. این که دست قراره بره توش! پس ازتون استدعا دارم همه‌ی مدل‌های کلوش و پرپر و چین‌چین رو بذارین کنار و ساده‌ترین و گشادترین الگوی ممکن رو بر اساس شکل دستتون بکشید و خلاقیت رو در جاهای کم‌ریسک‌تر نشون بدید. اه. اه. اه.
مادر یاغی از ادامه‌ی همکاری سر باز می‌زند. پارچه‌ها را به کناری می‌اندازیم.

پارچه‌های طردشده از ساخت عروسک پارچه‌ای نمایشی

و غصه‌هایمان را با بستنی‌ قورت می‌دهیم.

بستنی می‌خوریم و انرژی می‌گیریم.
از مهم‌ترین مراحل ساخت عروسک پارچه‌ای نمایشی
خیل خب خودم می‌دونم این عکس ضروری نیست. گفتم شاید بخواین بدونین ما عروسک‌سازها چجور بستنی‌ای می‌خوریم.

خب بسه. وقت انگیزشه. سمباده‌ها رو بیارین. خش خش خش! قیچی‌هامون رو تیز می‌کنیم.

سمباده کشیدن قیچی هیچ کمکی به تیز شدنش نمی‌کنه:/
عروسک پارچه‌ای نمایشی به یک قیچی تیییز نیازمنده
هیچ تغییری نمی‌کنه😊

هایده رو میاریم وسط.
دیدی سر ذوق اومد… با شادی و شوق اومد…
زاری نکن ای دل! شیون نکن ایییی دل…

حالا از اون خورده‌پارچه‌هایی که چسبیده کف پامون، دو دست کوچک می‌سازیم برای شادی‌هایش…
تو این دستا نباید قاعدتا پنبه باشه، چون انگشت می‌ره توش و پرش می‌کنه. واقعا یادم نمیاد چه فعل و انفعالی تو مغزم رخ داد که تصمیم گرفتم با پنبه پرش کنم.:)

دست خر! یا عروسک پارچه‌ای نمایشی:)
و بوممم! عروسکمون حاضره! لباسش هم مدل دانشجوهنریه به نظرم.
عروسک پارچه‌ای نمایشی ما تقریبا حاضره

حالا شاید بد نباشه یه سری جزئیات بهش اضافه کنیم. از نظر رنگی انگار یه خورده تیره شده. به خصوص لباسش خیلی ساده‌س. دوست دارم یه عنصر درخشان بهش اضافه کنم که قسمت بالا و پایین رو به هم مرتبط کنه.

استاد می‌گفت برای اضافه کردن مو باید اول یه پارچه به رنگ پس کله‌ی عروسکمون برداریم، یه شیار توش ایجاد کنیم، موها رو از تو اون شیاره وارد کنیم تا جای کوک خوردنش معلوم نباشه، و بعد اون پارچه رو بچسبونیم به سر عروسک.
و خب ما هیچ کدوم از این کارا رو نمی‌کنیم چون اصلا یادمون نبود. کامواها رو با نخ و سوزن به سر می‌چسبونیم و تاداااا خرمون جون گرفت.

تادا! اینم عروسک ما! عروسک پارچه‌ای نمایشی

شب شد! کی باورش می‌شه همچین موجودی هشت ساعت وقت گرفته باشه؟
حالا در زیر رگبار خشم اعضای خانواده، چند تا تیکه‌ پارچه‌ی ناقابلمون رو از وسط هال جمع می‌کنیم و می‌ریم به سوی خواب.

آره دیگه. قصه‌ی ما داشت به سر می‌رسید که بیست و چهار ساعت بعد، صدرا قیچی موردعلاقه‌ی من _و البته تنها قیچی خونه که آدم عارش نمیاد صداش کنه قیچی_ رو پیدا کرد! چه لحظه‌ای بود. چه باشکوه، و چه حزن‌آلود. دیگه چی کار کنم برداشتم گفتم همه‌ی قیچی‌های دخیل در پروژه رو که یکی از یکی بدتر بودن، به تماشای او نشوندم بلکه عبرت بگیرن.

قیچی‌ها برای ساخت عروسک پارچه‌ای نمایشی
حالا که از ما گذشت، اومدن یارو باش
کار خدا رو ببین، عاقبت ما رو باش…

خب امیدوارم از آموزش عروسک پارچه‌ای نمایشی نهایت بهره رو برده باشین. از حال من هم اگه بپرسین، الان چند روزه برای جبران اون چند ساعت عذاب که خوشبختانه ازش عکسی ندارم، راه افتادم دور خونه و هی دارم همه‌ی چیدنی‌ها رو می‌چینم. (چتری‌هام به یک سانت رسیده.) الان هم دارم می‌رم نمایشنامه‌ای درباره‌ی یه خر گل‌گلی با موهای زرد و لباس پاره بنویسم. بهتر از این نمی‌شه.