اگه منو ميشناسيد كه خب خوشا به حالتون.:) ولي اگه دفعه اولتونه اینجا هستید اینو بگم که من دوبار کنکور هنر دادم. پارسال تو منطقه دو 68 کل و 128 زیرگروه نمایش و امسال 13 کل و 7 نمایش شدم. حالا از اونجایی که از وقتی نتایج اومده ملت هی سوال میپرسن، منم که میدونین دیگه بیزییییی (صبح تا شب نشستم تو خونه دربارهی زندگی بدون کرونا خیالپردازی میکنم:/) گفتم بیام هر چی تو این دو سال یاد گرفتم بنویسم، باشد که رستگار شویم.
راستی هشتاد درصد محتوای این پست با این سلسلهویدیوها! مشترکه. دوست داشتید فیلترشکنتون رو روشن کنید و ببینید:
قبل از هر چیز: تکلیفتونو روشن کنید.
می دونم یه کم بدیهی به نظر میاد ولی خیلیا بهش فکر نمیکنن. هر سال هزاران نفر کلی برای کنکورشون خرج میکنن تا در چهار سال آینده دولت خرج تحصیلشونو بده. آخرشم قبول نمیشن و دوباره کلی هزینه میکنن که برن دانشگاه غیرانتفاعی. البته خیلی وقتا کسایی توی این دانشگاها هستن که اهل درس نیستن اما کار عملیشون عالیه. پس اگه مطمئنید که آدم درس خوندن نیستید، حوصله شهر دیگه ندارید، نمیتونید خانواده رو راضی کنید یا هزار تا چیز دیگه، بیخیال شین! این که فقط تو کنکور شرکت کنید ضرری نداره، اما لازم نیست یک سال تو این چرخگوشت بمونین. ( خوبه الان کتاب کوچیک امکان از علی سخاوتی رو بخونین.)
خیلی از بچههای نظری هنوز نمیدونن که برن همون رشتهی خودشون یا هنر بخونن. یه دوستی داشتم که میخواست تو دو تا رشته شرکت کنه. هر چی بهش میگفتیم خب آخرش که نمیتونی دو تاشو بری، ببین دلت پیش کدومه؟ میگفت نمیدونم، هر کدوم بهتر شد همونو میرم. خلاصه تا آخر هر دو رو به سختی پیش برد و قاعدتا تو هیچ کدومم نتیجهای رو که میخواست نگرفت. پس اینم باید از اول مشخص باشه.
حتی دربارهی دانشگاه و رشتهای که دوست دارین، تا وسطای سال دیگه باید به قطعیت برسین. چون تو انتخاب منابعتون تاثیر داره. متاسفانه سطح دانشگاههای هنر ما تو بیشتر رشتهها یه جوری عجیبه که اگه مثلا صد و خوردهای بشین و تهران و هنر تهران قبول نشین، یه دفعه نزول میکنین به دانشگاههایی که سطحشون خیلی پایینتره. پس تهران قبول شدن برای متقاضی هنر سختتر از بقیهس.
چطور برای کنکور هنر درس بخونیم؟ آیا باید یک سال نون و تره بخوریم؟
یه سری از معلما و مشاورا وظیفهشون اینه که اول مهر دوازدهمیا رو جمع کنن بهشون بگن: امسال دیگه تفریح و شادی و خونه خاله و عروسی و تولد نداریم. «امسال سااال سرنوشتتونه.» همه چیزو بذارین کنار، فقط درس بخونین، یه سال بخور نون و تره، صد سال بخور نون و کره.
دوست دارم خدمت این عزیزان عرض کنم که باز هم دارن اشتباه میزنن. این مثل اینه که بگی سه ماه تابستونو کلا میخوابم، عوضش پاییز و زمستونو شبانه روز درس میخونم. خیر. شما خرس نیستید.
من فکر میکردم عمر اینجور حرفا سر اومده ولی انگار هنوزم شنیدهمیشه. در حالی که بخواین یا نخواین شما یک موجود زنده هستین (به خدا!) و این یعنی یه سری نیاز دارین. نیازتونم فقط خواب و غذا نیست. نیاز دارین که تفریح کنین، کار هنری انجام بدین، تحرک داشتهباشین و خیلی چیزای دیگه. تمرکز روی هدف خوب و لازمه ولی اگر بیش از حد بشه هم خب یهو منفجر میشین! این چیزا وقت تلف کردن نیست. اره تیز کردنه. اگه کسی بخواد یک سال خودشو تو خونه حبس کنه و روزی پونزده ساعت درس بخونه، خب… نمیدونم شایدم نتیجه بگیره اما این به این معنی نیست که این وضعیت نرماله. اون آدم آنرماله. تا چند سال پیش میگفتن یزد ما بالاترین آمار قبولی کنکور و همچنین بالاترین آمار طلاق رو داره. بذارین کنار هم ببینین یعنی چی.
افسانه تونل
نتیجهی این حرفا میشه این طرز فکر عجیب که خیلیا دارن: سال کنکور مثل یه تونل دراز تاریکه که وقتی واردش شدی دیگه هیچ کار نمیتونی بکنی و فقط باید بدویی که زودتر تموم شه. بهش میگی خوابت کمهها، میگه آره وایسا تونلو رد کنیم بعدش میخوابم. میگی آقا بیا برو حموم بعد سه ماه، میگه حالا وایسا این تونل کوفتی تموم شه.
– ای بابا سال تحویل شد.
– سال تحویلو بندازین بعد تونل.
– خواهرزادهت به دنیا اومدا…
– خب بندازش بعد تونل دیگه. :/
فرض کنین یه تخم اژدها بهتون دادن که باید نه ماه ازش مراقبت کنید تا بزرگ بشه و در نهایت در روز موعود بشکنه. اون روز شما میتونید موجودی رو که بزرگش کردید، رام خودتون کنین و سوار بر بالش بشین و باهاش به قلهها پرواز کنید… یا میتونید بعد از کلی خیالپردازی وحشتناک دربارهی شکل و شمایلش، وقتی دراومد همونجا از ترس خشکتون بزنه تا با یک نفس جزغالهتون کنه.
خلاصه آدمی که تو این چند ماه هستین، کیفیت کنکورتون رو مشخص میکنه. پس با خودتون و با کنکورتون مهربون باشین!

از طرف دیگه، نکنه دو ماه مونده به کنکور یهو سرطان گرفتین. نکنه شب کنکور دچار بدترین پریود عمرتون شدین. یا تعارف که نداریم نکنه صبح کنکور سکته کردین و مردین! حالا فکر کنین رفتین اون ور و یه فرشته خوشگلی اومد ازتون پرسید خب این آخریا چجوری زندگیمیکردی؟
دوستدارین جوابتون چی باشه؟ میخواین بغض کنین و بگین: زندگی رو انداختهبودم بعد تونل؟
حتی بعضیا اینقد از این تونله میترسن که اصلا شروع نمیکنن. هی درسخوندنو میندازن عقب که دیرتر وارد تونل شن! واقعا کار وحشتناکی نیست. دارین میخونین و کلی چیز یادمیگیرین و کلی رشد میکنین. اینم از هنرهای منحصربفرد مدارسه که تونستن همچین پدیدهی جذابی رو تبدیل کنن به مایهی عذاب و اضطراب ما. به افتخارشون.👏
خب حالا درس خوندن برای کنکور هنرو از کی شروع کنیم؟
من میگم هر چی زودتر بهتر. هر چی بیشتر وقت داشتهباشید که اطلاعات رو آروم توی ذهنتون محکم کنید و عمق بهش بدید بهتره. اینو به دور از شعار و اینا میگم: کنکور هنر زندگی منو عوض کرد. بقیه رشتهها رو نمیدونم اما تو کنکور هنر اینقدر چیزای مختلف هست که باید بدونید و بفهمید و درک کنید که اگه ازش سربلند (و زنده!) دراومدید واقعا آدم بهتری شدید. پس چرا این مسیرو زودتر شروع نکنیم؟
کنکور هنر یه جوری گستردهس که هر چیزی تو هر حوزهای بدونین به دردتون می خوره. خیلی وقتا ممکنه معنی یه چیزی ازتون بخوان که هیچ وقت نشنیدین، ولی ریشه کلمه رو که نگاه میکنین معنیشو میتونید حدس بزنید. من یه بار یادمه با استفاده از اصطلاحی که تو فتوشاپ دیدهبودم، تونستم یه سوال نمایش رو که اصلا بلد نبودم جواب بدم.
قبل از شروع این کتاب درسیهای خشک، کتابای هنری باحال بخونین. عکس ببینید، فیلم ببینید، تو اینترنت بچرخید و ببینید که هنرمندا اون موجودات بیمزهای که کتابای درسی میگن نیستن. هر کدومشون یه آدم بودن، مثل شما! پس میشه باهاشون ارتباط برقرار کرد و نه فقط ویژگی آثارشون، که طرز فکرشونو فهمید. من وقتی شروع کردم، هر چی درباره هنرمندای قرن نوزده میدونستم از کتاب شور زندگی بود. به نظرتون کسی که این قسمت رو خونده باشه دیگه میتونه هنرمندا رو با هم قاطی کنه؟!

اما اگه تابستونم گذشت و هنوز کاری نکردین، نگران نباشین. خیلی از رتبه برترا از اول مهر شروع میکنن. میشه حدود نه ماه که اصلا زمان کمی نیست.
اگه این کارم نکردید و دیر شد، زیاد بودن کسایی که حتی از بعد از عید شروع کردن به درس خوندن برای کنکور هنر و موفق شدن. اینا معمولا عمومیها و به خصوص زبانشون خیلی خوبه. اما این که شما از اون افراد هستید یا نه، فقط خودتون میدونید!
برای موفقیت تو کنکور هنر باید روزی چند ساعت درس بخونیم؟
من سال اول تا قبل از عید فقط خیلی کم خوندهبودم. چون اصرار مسخرهای داشتم که کارای عملی مدرسهمو هم کامل انجام بدم. اما بعدش دیگه جدی شدم و بعضی روزا هفت هشت ساعتم میخوندم و خب رتبهم نسبت به تلاشی که کردهبودم خوب شد. اما زیرگروه نمایشم خوب نشد و قبول نشدم. الان که فکر میکنم اگه از مهر شروع میکردم و فقط دو ساعت میخوندم و کم کم زیادش میکردم نتیجه خیلی بهتر میشد. نه این که وقتی اصلا عادت نداشتم یه دفعه بخوام از ظهر تا شب چهار ساعت بخونم.
مقدار درسا رو بنویسید، بعد امتحان کنید و ببینید هر کدوم چقدر زمان میگیره و انرژی خودتون چقدره. این میشه ساعت مطالعه.
خلاصه اینو بگم. این تصور که هر چی بیشتر درس بخونیم، کنکور بهتری میدیم خیلی ناقصه. هزار تا فاکتور دیگه هم تو نتیجه تاثیر داره که قاعدتا اولیش کیفیت درس خوندنمونه. فقط فکر کنید که اگه اونجوری بود رتبه خوبای کنکور همشون باید از کسایی میبودن که دارن برای بار دوم و سوم کنکور میدن. در حالی که نود درصد پشتکنکوریا رتبهشون از سال قبلشون هم بدتر میشه.
این ویدیوی یوتوب خلاصهی حرفهام در باب برنامهریزی کنکوره:
باید حتما مشاور کنکور هنر داشته باشیم؟
مممم… بله. همه رتبههای خوب مشاور دارن. اما این مشاور لزوما کسی نیست که تو پیجش نوشته مشاور تخصصی کنکور هنر و ماهی فلان تومن پول میگیره و بهتون برنامه میده. مشاور میتونه داداشتون باشه، میتونه یکی از قبولیهای مدرسهتون باشه، معلم ادبیاتتون باشه که تجربه داره، یا یه پیج خوب، سایت قلمچی و میدیا و… اما در هر صورت مهمه که مشورت کنید.
من پارسال روز اول مهر اومدم خونه و گفتم خب میخوام شروع کنم. در حدی پرت بودم که اسم درسای کنکور هنر رو هم نمیدونستم. الکی واسه خودم میخوندم. دو سه ماه گذشت و رفتم کلاس موسیقی هم ثبتنام کردم چون فکرمیکردم برام ضریب دو یا سه داره. (که یک بود.) البته از وقت گذاشتن برای موسیقی پشیمون نیستم، اما اگه یه ذره تحقیقکردهبودم قبل از این که یه ذره نمایش بخونم بدوبدو نمیرفتم کلاس موسیقی. یعنی قشنگ «آن کس که نداند و نداند که نداند» بودم.
مشاور من کی بود؟ دوست دوستم که دانشگاه هنر درس میخوند. و دوستم که «بداند که نداند» بود ازش سوال میپرسید. که خب حالا اونم گاهی وقتا حرفاش دقیق و درست نبود. اما کمکم رابطهم با دوستم هم کمشد و بدون این که بفهمم همین منبع نادقیق نادرست رو هم از خودم دریغ کردم. خلاصه که شش ماه اول فقط دور خودم میچرخیدم.
سال دوم که از آذر شروع کرده بودم از بهمن مشاور گرفتم. چون نمیخواستم ریسک کنم. بعد از دو ماه دیدم یه روزم طبق برنامهی مشاور پیش نرفتم. یعنی اصلا این مدلی تو کتم نمیرفت. رفتم گفتم نمیخوام. و مشاورم گفت مشاورهی بدون برنامه بگیر. و این روش خوب بود. هزینهش هم خیلی کمتر بود!
حالا مشاور کنکور به دردی هم میخوره؟!
نه واقعا؟! خب خودمون میدونیم که باید خوب بخوابیم، نظم داشتهباشیم و تو آزمون آنلاین تقلب نکنیم!
به نظر من تو این فرایند سنگینی که به نوجوونا تحمیل میشه خوبه یکی باشه کنارشون تا این فشارو کم کنه. نه این که لزوما هر روز پیام بده تو میتونی، تو بهترینی. ولی همین که مسیرو روشنتر بکنه، از تجربههایی که داره براتون مثال بزنه و نشون بده کجا هستین قطعا موثره. ضمن این که اکثر مشاورا یه سری جزوه و خلاصه هم برای بچهها آماده میکنن. و البته، اگه خودشون کنکور هنر دادهباشن و وارد باشن، یه کار خیلی خیلی مهم دیگه هم میکنن: به اشکالاتتون جواب میدن. و میدونین که اشکال پرسیدن بخش حیاتی یادگیریه.
اما بازم اگه به هر دلیلی نمیتونید، مهم نیست. خودتون برنامه بریزید.
چطور واسه کنکور هنر، خودمون برنامهریزی کنیم؟
1 منابع رو پیدا کنید و با توجه به زیرگروهتون ببینید کدوما برای شما مهمتره. (اینجا منابع رو گفتهم.)
2 وقتتون رو بسنجید و تو ظرف زمان درسا رو پهن کنید. معمولا میگن خوبه تا قبل عید همه درسا تموم شدهباشه و بعدش فقط مرور کنیم. اما وحی منزل نیست قاعدتا.
3 با توجه به حجم کتابا مشخص کنید حدودا روزی چقدر باید بخونید.
خب تا اینجاشو احتمالا خودتون میدونستید.:) اما چند تا مورد هست که باید حواستون بهش باشه. یکی این که کمی بدبین باشید. انتظارای عجیبغریب از خودتون نداشتهباشید. اگه فکر میکنید کتابی یک ماهه تموم میشه، یه ماه و نیم در نظر بگیرید. اگه فکر میکنید دو بار مرور قبل از آزمون کافیه، سه بار مرور کنید. این که خیلی آرمانی برنامه بریزید و نتونید عمل کنید به چه درد میخوره؟
تنوع هم مهمه. هر روز، هم تست بزنید، هم درس بخونید. هم تخصصی بخونید، هم عمومی. اگه الان درسی رو خوندین که ازش متنفرین، درس بعدی باید چیزی باشه که دوستش دارین. ممکنه یه روزی هم تصمیم بگیرید کلا یه درسو مرور کنید و این اشکال نداره. اینم خودش یه تنوعه! ولی این که بگین خب دو هفته فقط ترسیم میخونم، دو هفته فقط فیزیک، خیلی بازدهی رو کم میکنه.
فاصلهی مرورها رو هم در نظر بگیرید. یه تکنیکی هست به نام تکرار زماندار که پایینتر میگم چیه.:)
ضمنا، اگه خیلی احساس گیجی میکنید، بعضی از مشاورا کلی اطلاعات رایگان تو اینترنت میذارن. مثلا مهشید مسیبی که مشاور من بود، توی کانال تلگرام و پیج اینستاگرامش خیلی از این چیزا میذاره. بعضیا حتی جزوههای خلاصه یا ویس تحلیل مثلا فلان آزمون. کمکتون میکنه.
چه درصدایی برای رتبه خوب کنکور هنر لازمه؟
من سال اول هی میرفتم کارنامه رتبههای زیرصدو سرچ میکردم و هی میگفتم این درصدا که خیلی پایینه! آقا من قبولم! ولی خب چیزی که نمیدونستم: درصد کنکور با آزمونا فرق داره. هم نسبت به آزمونهاتون بعضا میتونه سختتر باشه، هم جو کنکور تاثیر میذاره. مهمترین موضوع هم اینه که سطح سوالا هر سال فرق میکنه.
کلا تو کنکور هنر چون منابع خیلی گستردهس و سوالا مفهومیه میانگین درصدا پایینه. مثلا بالاترین درصد درک عمومی حدود 40، 50 نهایتا 60 درصده. ولی بازم هر سال متفاوته. شاید یهو یه درسی اینقد آسون بود که حتی چند نفر صد زدن. شایدم اینقد سخت بود که رتبههای خوب هم منفی زدن. پس یادتون باشه: فکر کردن به درصد کلا بیمعنی و حتی مضره. مثلا میگین میخوام هشت تا سوال بزنم بشه چهل درصد. بعد پنج تاشو بلدین، سه تا دیگه هم الکی میزنین و غلط در میاد و نمرهی اون پنج تا رو هم از دست میدین.
اگر میخواین تکرقمی بشین که من چون فازتونو نمیفهمم نمیتونم کمکی بکنم:). این دیگه خیلی هر سال فرق میکنه. اما برای دورقمی با دیدن درصدها تا حدی میشه تخمین خیلی متزلزلی! از رتبه داشت. مثلا اصلا نباید درصد صفر یا منفی داشتهباشید. (هرچند گاهی رتبه تک هم بوده که منفی زده.) میانگین عمومیها دیگه پنجاه باشه، و توی تخصصیا یکی دو سه تا درسو حدود چهل پنجاه شصت بزنید! ولی باز نمره عملی هم خیلی موثره. پس بازم میگم این فکرا فایدهای نداره. شما درستو بخون!
برای آزمون عملی کنکور هنر چیکار کنیم؟
اگه بتونید روزی یه ربع بیست دقیقه وقت بذارید و تمرین کنید خوبه اما اگرم نشد فعلا بیخیال. بعد از کنکور تئوری یه ماه وقت دارید. منم نکات مهم برای مصاحبهی نمایش رو خواهمنوشت اما دربارهی بقیه رشتهها چیز زیادی نمیدونم.
آیا کنکور هنر پدیدهی محیرالعقولی است؟!
بله! یه مصداقش این که سوالا تقریبا هر سال پر از غلطه. کاریشم نمیشه کرد. فقط میتونیم با نحوهی فکر کردن طراحا آشنا باشیم. امسال 5-6 تا سوال موسیقی یا دو تا جواب داشت یا کلا جواب نداشت! که خب عزیزان زحمت کشیدن و یکیشو حذف کردن. یا یه سوال ریاضی بود که جوابش میشد 1440 و توی گزینهها نبود. منم نگاهی به گزینهها انداختم و زدم 2880 که ضریبشه! سوال حذف شذ ولی توی پاسخنامهم نوشتن حذف با تاثیر مثبت!
برای شناخت طراح خیلی واجبه که آزمونهای سنجش و کنکورو دقیق بررسی کنید. امسال یه سوال موسیقی گفتهبود کدوم ساز کوردوفونه؟ (سازی که سیم داشتهباشه میشه کوردوفون یا زهصدا). گزینه یک «قانون» بود و دو «قیچک». که خب مسلما هر دو سیم دارن! من زدم یک، به این خیال که خودشون هر دو گزینه رو درست میگیرن، بالاخره منطق دارن دیگه. ولی خب نکته این بود که: ندارن! همون قد درک و خرد که موقع طرح سوال از خودشون نشون میدن بعد کنکور هم دارن. از نظر طراح کوردوفون میشد ساز زهیآرشهای و جواب شد قیچک.
اما. فرداش به دوستم که موسیقیش خوب بود پیامدادم این سوالو چی زده که نزدهبود. بعد رفتم بالاتر چتهای قبلی رو دیدم گفتم عه! چند هفته پیش توی سوالات سنجش عین این سوال رو دیده بودم و ازش پرسیدهبودم و دو تایی به این نتیجه رسیدهبودیم که این سوال غلطه، فقط باید از این به بعد حواسمون باشه که طراح سنجش کوردوفون رو ساز آرشهای میدونه. چون این اشتباه بارها تو سوالات سنجش تکرار شدهبود. ولی خب سر کنکور انگار دو تاییمون اعتقادات عجیب طراح رو فراموش کردهبودیم و خیال کردهبودیم که فقط با عقل سلیم میشه به سوالا جواب داد!
خب حالا برای کنکور هنر چه کتابایی بخونیم؟ آیا برا کنکور هنر باید منابع آزاد خوند؟
یه عده هستن که میگن تو کنکور هنر که از کتابای درسی سوال نمیاد، همش از هلن گاردنر و بوردول و براکت و ایناس. و یه عده میگن اتفاقا فقط باید کتاب درسی بخونین. حق با کیه؟ خب هیچ کدوم بیراه نمیگن. ولی نکته اینه که حتی اگه از سی تا سوال درک، پنج تاشم از کتاب درسی بیاد، رقابت سر همون پنج تاس و کمتر کسی ممکنه سوالای دیگه رو بزنه. پس الکی خودتون رو درگیر منابع آزاد نکنید. تنها منبعی که حتما ازش سوال میاد دایرهالمعارف تکجلدی رویین پاکبازه که اینجا گفتم چطور بخونیدش.
این منابع هنر که خیلی زیاده. میشه یه چیزایی رو حذف کنم؟
نهههه! اگه زود شروع کردی و وقت داری، هـــــمهشو بخون. چون گاهی وقتا یه درسی رو نمیخونیم بعد یهو اینقد آسون سوال میاد که کسایی که فقط کمی هم خوندن میتونن جواب بدن و این برامون خیلی بد میشه. واقعا هیچ درسی اونقدری که فکر میکنین وحشتناک نیست. من سال اول اینقدر از عربی میترسیدم که تا عید یک کلمه هم نخوندهبودم. تو آزمونا زیر ده میزدم. بعد از عید کمی خوندم و سه جلسه هم کلاس رفتم و تو کنکور 57 زدم. بعد از این تجربه، سال بعد رفتم سراغ درس خواص مواد که همیشه اسمشو میاوردن یخ میزدم. خوندمش و حتی یه سری مبحثاشو بعد از تلاش بسیار تونستم کمی دوستداشتهباشم! خلاصه که بپرید بغل ترستون و بدونید که شاید نشه عاشقش شد ولی میشه باهاش مسالمتآمیز زیست.
ولی اگه وقت ندارید، آره طبیعیه که درسای کمضریب یا مباحث کمسوال رو حذف کنید و وقتتون رو بذارید رو تثبیت چیزایی که خوندین. چون سوالا هر سال داره ریزتر و مفهومیتر میشه و این یعنی منطقیه که نصف مباحث رو نخونید ولی اون نصفهای رو که خوندید، کامل جویدهباشید!
اما کلا قبل از این که تصمیم بگیرین صفر بزنین نگاهی به سوالای کنکور بندازید. مثلا تو همین عربی احتمالا با قدری تمرین میتونین چند تا سوال ترجمه جواب بدین. درصد صفر تو کارنامه اصلا خوب نیست. اگه حتی یه سوال هم بزنید از خیلی ها جلو میافتید. یادتون باشه که بیشتر درسای تخصصی میانگینش منفیه.
خب حالا چجوری برای کنکور هنر درس بخونیم؟
اول خودتونو بشناسید. طول میکشه تا قلقش دستتون بیاد، ولی این اتفاق باید بیفته. چه درسی رو بهتر میفهمین؟ روز بهتر میخونین یا شب؟ نیم ساعت یه بار استراحت میکنین یا دو ساعت یه بار؟ (من اولا اینطوری بودم: بیست دقیقه دو بار:)
بعد دنبال جا بگردین. اگه اتاقم ندارین حتما میتونین یه گوشهای با حال و هوای درس درست کنید و همیشه همونجا بخونید. پشت میز بشینید خیلی بهتره. صندلی سفت و مزخرف و میز کوچیک باشه باز خیلی بهتره! شایدم بخواین واسه خودتون جملههای انگیزشی رو میز بچسبونین. (امثال من ممکنه بهتون بخندن ولی شما توجه نکنین:)
خلاصه که ذهن راحت شرطی میشه. فضای مشخص، زمان مشخص، یه لباس یا حتی یه بوی خاص میتونه به ذهنتون این پیام رو بده که الان رفتیم تو فاز درس.
(البته تو هر چیزی یه وقتایی هم عادتشکنی بد نیست. من روزایی که حوصله نداشتم به جای این که اصلا نخونم، رو تخت با بیحالی درس میخوندم!)
اگه تمرکز ندارین، اولا گوشی که قاعدتا باید رو پرواز باشه. بعد خوبه یه کاغذ بذارین کنار دستتون و به سه قسمت تقسیمش کنین. تو یکیش چیزای بیربطی رو که تو ذهنتون میاد بنویسید. یکیش باشه برای چیزای خیلی مهم که تازه یاد گرفتین و ممکنه قاطی کنید، اون یکی هم باشه برای سوالات و اشکالات. اگر درست درس بخونید، حتما سوال خواهید داشت.
موقع درس خوندن چی بخوریم؟
میدونم حس خوبیه که تاریخ هنر بخونی و تو این ماگ خوشگلا چای و قهوه بنوشی. ولی بهتره که عادت نشه. کافئین انرژی آدمو بیشتر نمیکنه؛ یه کاری میکنه نفهمی خستهای. و این در درازمدت خیلی حال مغزو میگیره. آب بدن رو هم میکشه، و همچنین خواب رو شدیدا مختل میکنه.
بهتره موقع درس خوندن یه لیوان آب خنک کنار دستتون باشه تا بدن هیدراته بمونه. این خیلی رو درک و کاراییتون تاثیر داره. اگه چند تا قطره لیمو هم توش بریزین و کمی عسل که دیگه خداس.
خرما و بادوم و اینا هم کنار دست باشه که هی نخواین به بهونه رفتن سر یخچال از جاتون بلند شین.:) منم عاشق شکلاتم ولی واقعا شیرینیهای مصنوعی یه جوریان که چند دقیقه شارژت میکنن بعد دوباره برمیگردی به حالت قبل. واسه همین میگن سر جلسه کنکورم انجیر منجیر و اینا ببرین نه کیک.
چطور از درس خوندن لذت ببریم؟
تا اینجا همین کارا رو بکنین کلی حستون فرق میکنه. ولی خب اینم بد نیست که چند تا مدادرنگی تو دست و بالتون باشه، چند تا ماژیک، انواع خودکار و چه میدونم از این دختربازیا دیگه. کتاباتونو باهاش خطخطی کنید و توی تصاویر ویژگی سبکا رو بنویسید. (خیلی بهتر یادتون میمونه.)
من هیچ وقت اهل این چیزا نبودم اما امسال برای خوندن دایرهالمعارف (که نگاش میکردم سرگیجه میگرفتم) چند تا ماژیک رنگی گرفتم. به عشق این ماژیکا هم که شده حسم نسبت به دایره المعارف خیلی مثبت شد. حالا بگذریم که اینا اصلا برای مطالعه ساختهنشدن و چشمو اذیت میکنن! من که هنوزم دستم میگیرم ذوق میکنم.

چجوری این همه چیزو واسه کنکور هنر حفظ کنیم؟
خیلی سادهس. حفظ نکنید! تاریخ هنر از دوره پارینه سنگی که بگیریم تا الان همیشه تحت تاثیر اتفاقای اطرافش بوده و هیچ وقت الکی تغییر نکرده. تحت تاثیر جغرافیا، فرهنگ، سیاست و همه چی. پس وقتی این اطلاعات جانبی رو بدونیم، یه شبکه قوی تو ذهنمون ایجاد میشه که به این راحتیا چیزی توش گم نمیشه.
مثلا میخوایم حفظ کنیم که تو دوره رنسانس انسان مهم بوده. خب آره یه راهش اینه که بگیم رنسانس ن و س داره انسانم ن و س داره. اما معقولتر اینه که بپرسیم رنسانس یعنی چی؟ نوزایی. خب چرا نوزایی؟ بعد میبینیم به خاطر یه سری کشفیات علمی و نهضت اصلاح دینی و تبعاتش، یه دفعه اوضاع از اون حالت سلطه کلیسا که تو همه چیز نظر میداد دراومد. آدما مادی تر شدن. پس؟ خب دیگه توجهشون از طبیعت و کائنات و آسمون اومد رو زمین و انسان.
حالا میایم توی تصاویر بررسیش میکنیم. میبینیم که خانم مونالیزا کل کادرو گرفته. طبیعت هم هست، اما پشت سره و از زاویهی بالا و یه جور «ما از تو بهتریم» بهش نگاه شده. چرا؟ چون اون نگاه معنوی رو دیگه نداریم. همه چیز ملموس و زمینیه.
حالا اینجوری دیگه یادتون میره؟ (فقط میخوام بگین آره:)
یه روش دیگه تکرار زمانداره.
یعنی به جای این که چیزی رو یه هفته صد بار بخونید و بعد ولش کنید تا سه ماه بعد، تو زمانهای مشخصی تکرار میکنید. مثل جعبه لاینتر. مثلا امروز میخونید و بلافاصله مرورش میکنید. فردا دوباره میخونین، هفتهی بعد، دو هفته بعد، ماه بعد، و سه ماه بعد. فاصلهش دیگه بستگی به درس و زمانتون داره. خلاصهش اینه که تا میاد کمرنگ بشه دوباره پررنگش میکنیم تا حک بشه تو ذهن. اینطوری به احتمال زیاد میره تو حافظهی بلندمدت.
دیدین یه چیزایی هست هی یادتونمیره و قبل هر امتحان باید دویست بار مرورش کنید، بعد یه بار که تو امتحان غلط مینویسین یهو میره میچسبه وسط حافظه؟ واسه اینه که مغز فهمیده دونستن این مطلب مهمه. یعنی با اومدنش تو امتحان و بلد نبودن ما، از هزار تا چیز دیگه که سعیکردیم حفظ کنیم متمایز شده، جاش خالی شده و حالا وقتی پُرش میکنیم دیگه فراموشنمیشه. کلا حافظه، مثل آدم عاقل، چیزی که واسش جالب باشه یا حس کنه قراره ازش استفادهکنه یادش میمونه. اما صرف این که بهش بگیم این مهمه، نگهش دار فایده نداره. پس باید با یه اشتیاقی بخونیم، به مطالب وزن بدیم و رابطه ایجادکنیم؛ بین متن و تصویر و دونستههای قبلیمون.
یه روش خوبش توضیح دادنه. برای خودمون یا دیگران. اینطوری هر بار که موضوعی رو استخراج میکنیم حافظه میگه اوه پس اینو کارش دارن سفت نگهش دارین.
حافظهی تصویری هم خیلی عشقه. اگه مثلا میخواین ترتیب چند تا چیزو حفظ کنید خیلی به کار میاد. چند بار از رو الگو به همین شکل بنویسید جاهاش یادتون میمونه.

و نهایتا اگه چیزی اونقد مسخره بود که هیچ رابطهای با هیچی نداشت! میتونیم از تکنیکایی مثل داستان ساختن و چسبوندن حروف اول به همدیگه استفاده کنیم که خیلی هم موثره.
بین درسامون چطوری استراحت کنیم؟
سوالی است بس نیکو. همونطور که میگن کیفیت خواب، کیفیت بیداری رو مشخص میکنه، این هم که تو وقت آزاد چیکار میکنین، توی مطالعهتون تاثیر داره. ممکنه بخواین برین با اون دوستتون چت کنید که همیشه یه قصه اینطوری تو جیبش داره:
«یکی از فامیلامون سر جلسه کنکور بود، یهو آدم فضاییا حمله کردن پاسخنامهشو خوردن.»
اما به نظرتون این واقعا قراره فضای ذهن رو آروم کنه و بهش فرصت طبقه بندی اطلاعات رو بده و آمادهش کنه برای فاز جدید درس خوندن؟
یا شاید بخواین آمار کرونا رو چک کنین و یه سری به اینستا بزنین و بعد ادامه بدین. خب به نظرم این مثل این میمونه که ساعتی یه بار برین تو یه مهمونی دههزار نفره، ده دقیقه با مهمونا حرف بزنید و برگردید تو اتاق. آیا واقعا میشه از این اندیشه که فلانی چه لباسی پوشیدهبود و غذاها چقد خفن بود و سالن چقدر مجلل بود بیرون اومد؟
اگه بلدین خیلی خوبه. من که اصلا نمیتونم. من برای استراحت معمولا راه میرفتم دور خونه یا سیبی گاز میزدم با پوست، یا در یخچالو شش بار باز و بسته میکردم که البته مامانم اصلا از این حرکت خوشش نمیاومد ولی واقعا موثر بود.
آیا سال کنکور باید برقصیم؟ (این سوالو خودم اضافه کردم.:)
حتما. چه سوال خوبی.
دیگه خودتون میدونید که وقتی قراره روزی این همه وقت بشینید درس بخونید، چقدر بدنتون دلش میگیره و چقد نیاز به تحرک داره. اگه برین تو آفتاب تکون بخورین و ویتامین دی هم بگیرین که دیگه بهتر. اگه با آهنگ تکون بخورین که دیگه نور علی نور. هم جسمتون سر حال میاد هم روحتون. نمیدونین موسیقی چه معجزهای میکنه.
بعضیا هستن تو عمرشون یه قر ندادن ولی سال کنکور که میشه هی میگن کنکورمو بدم میرم کلاس رقص. و خب مشخصه که بعد از کنکور هم نهایت تلاششون اینه که با انگشت شستشون ویدیوهای رقصو لایک کنن.
این یه اصل ثابت شدهس! کاری که تا الان نکردین، بعد کنکورم نمیکنین. همین الان بردارین «بعد از کنکور» رو بیارین قبل کنکور! که ببینین بعدشم زندگی همین مزخرفی خواهدبود که الان هست.:) اینطوری اون حس تونلیتون هم کم میشه. پس همانا از من به شما نصیحت که در وقت استراحتتون برقصید و بعد چند لحظهای فقط ولو بشید و تو اینترنت نروید و به چیزی فکر نکنید و بعد برگردید به درس و ببینید که مغزتون چطور خمیازه میکشه و دستاشو باز میکنه و میگه: آخیییش تنم حال اومد.
چجوری روحیهمونو نبازیم؟
خب همه یه وقتایی دپرس میشن. منم زیاد دیوونه میشدم. یهو شروع میکردم فکر کردن که چرا من باید کتاب دینی رو واو به واو حفظ باشم که بتونم ادبیات نمایشی قبول شم؟ زیادی احمقانه نیست این مسیر؟ اصلا ولش کنم برم واسه خودم بنویسم؟
ولی خب این چیزیه که هست. به جای این فکر کنید چقد مسخرهس، فکر کنید از این مسابقه های تلویزیونیه. از اینایی که طرف باید یه طنابو بگیره از یه دریاچهای رد شه که زیرش تمساحای گرسنه ملق میزنن و از بالا رو سرش گوجه میباره و تماشاچیا هم هی جیغ و داد میکنن. چیزی پشتش نیست. الزاما هم چیزی رو درباره هوش یا مهارت شرکتکنندهها ثابت نمیکنه. فقط یه چیز سر هم کردن که جالب باشه. ولی با این وجود، کسایی هستن که کسی مجبورشون نکرده اما میرن تو این کار احمقانه شرکت میکنن. چرا؟! چون بازیه و تو بازی اگرم بیفتی پایین اتفاق خاصی نمیافته. (احتمالا تمساحا رو اهلی کردن:) اما اگه ببری جایزه خوبی بهت میدن. وقتی سیستم احمقانهس دلیلی نداره خودتونو سرزنش کنید. از بازی لذت ببرید و گور بابای نتیجه.
خیلی برای کنکور هنر استرس دارم چیکار کنم؟
دقت کردین یه هفته مونده به کنکور، این موسسههای کنکوری شروع میکنن به حرفای قشنگ زدن که آقا به خدا کنکور همه چیز نیست، اگر نشد فدای سرتون، سلامت روان خودتون مهمتره… و یکی نیست بهشون بگه که هاه!!!
هاه! شما همونایی نیستین که هی در گوشمون میخوندین امسال سال سرنوشته یالا بجنب عقب نیفتی بپر تو تونل ما هم فشارت میدیم؟ اصلا اگه شما نبودین تا حالا کنکورو صد باره برداشته بودن… پس شما خفه لطفا.
میخوام بهتون بگم تو این شرایط، یه مقدار نگرانی کاملا طبیعیه. چه در طول سال، چه سر جلسه کنکور. الان بگم متاسفانه یه خرس پشت سرتون وایساده…عه! چرا استرس میگیری؟ اینقد حرص نخور! میشه؟ تا بخواین حرص نخورین خرس شما رو خورده. استرس به مقدار کم خودش محرکه برای تلاش کردن. بشینید نگرانیهاتونو بنویسید و ببینید که همش قابل حله. پس اینقد استرس نداشتهباشین که نکنه استرس بگیرم! دربارهی حلقهی بازخورد جهنمی قبلا گفتهم. مبادا بیفتین توش!
بعدشم، یه مدل ذهنی که مدرسهها یادمون دادن اینه که فقط به نتیجه فکر کنیم، اما مدل دیگر اینه که آقا مسیرو بچسب. به هر حال ممکنه به هر دلیلی کنکورتون خرابشه. اما وقتی تا حدی که تونستین درس خوندین و هر چی روی تمرکز و آرامشتون تاثیر داره رعایتکردین، سر جلسه هر چی بشه دیگه تقصیر شما نیست. دلیلی برای غصهخوردن وجود نداره. با ادبیات دینی بخوایم بگیم، سهم خودتونو انجام بدید و بقیهشو توکل کنید.
و یه نکته: اگه در حد نرمالی درس خوندهباشین، اون یه ساعت نشستن رو صندلی و توصیهها و سخنرانیها که تموم شد و سوالا رو برداشتین، اتفاقا حالتون بهتر میشه. تا قبلش کاری ندارین بکنین و ممکنه فکرای مخرب تو ذهنتون بیاد، ولی بعد انگار از اون جو سرد سالن به سوالات پناه میبرین. به عبارتی سوالات کنکور یه بهونهی خوبه برای فکرنکردن به سوالات کنکور!
این مهارت آزمون دادن که میگن چیه؟
والا من خودم زیاد این مهارتو ندارم. مشکل تمرکزم اصلا اونطوری که دلم میخواست تا روز کنکور حل نشد. همش داشتم با خودم حرف میزدم و تو ذهنم مینوشتم و در نتیجه درسی رو که فکر میکردم 90 میزنم 48 زدم!
اما چند تا پیشنهاد کلی: اولا هی یاد خودتون بندازین که هیچ چیزی به جز مدیریت این چهار ساعت و حل کردن این سوالا مهم نیست. «نتیجه کنکور؟ چی هست اصلا؟ من باید تستمو بزنم بعدا تشریف بیارید.»
بعد این که هزار بار شنیدین ولی باید عادت بشه: رد بشین. من بعد از این همه سال بازم برام سخت بود که از سوالای جالب سخت، زود رد شم و برم سراغ سوالای کسلکنندهی معمولی و وقت شش تا سوال دیگه رو حروم نکنم. :/ ولی خب این مهارتی است بس ضروری.
سر جلسه کسی کاری به کارتون نداره. کفشتونو دربیارین، چهارزانو بشینین، ولو بشین و کلا راحت باشین. در یک ساعت و نیم اول هشتاد درصد سالن خالی میشه و دیگه هیچ کس نگاتونم نمیکنه.
روزهی شکدار بگیریم یا نه؟
تجربه من میگه صرف این که بگیم هر چی شک داشتی نزن استراتژی خوبی نیست. من امسال توی درس درک عمومی شش تا سوال شکدار زدم که فکر کنم دو تاش غلط بود. اما خب چرا این همه زدم؟ چون اولا 17 تا سوال با اطمینان زدهبودم. بعدم برای هر کدوم دلیل داشتم و بیشتر از پنجاه درصد بهش مطمئن بودم. بعدم حساب کردم دیدم اگه همشم غلط باشه درصدم زیر چهل نمیشه. البته دو تا از سوالای بااطمینانم هم غلط از آب دراومد! اما خب خیلی خوشحالم که وقت گذاشتم و این شکدارا رو زدم.
از اون طرف اینقد به این شش تا فکر کردم که دیگه سرم درد گرفتهبود و چند تا سوال خیلی مسخرهی خواص مواد، مثل «سیماب چیه» رو نزدم. چون مشاورم گفتهبود دو تا سوال درست خواص بسه دیگه بیشتر نزن که غلط میشه. اما این سوال سیماب به قدری آسون و مسخره بود که… اصلا نمیدونم چی بگم!
مخلص کلام: اگه تو درسی که خوب خوندینش، با استراتژی، با فکر، یکی دوتا شک بیشتر از پنجاه درصد بزنید، احتمال سود از ضرر بیشتره.
اون آخرا رو بگو. یه هفتهی آخر مونده به کنکور نباید درس بخونیم؟
هر چی به روز کنکور هنر نزدیکتر میشیم، اژدها به تولد نزدیکتر میشه و مراقبت بیشتری میخواد. فرض کنید وایسادین تو روز کنکور و به پشت سر نگاه میکنین. پرسپکتیو که بلدین؟ کدوم روز بیشتر دیده میشه؟ اونجا که وایسادین دیگه اهمیتی نداره که یه روز وسطای مهرماه با یکی بحثتون شده و نتونستین درس بخونین. اما این مهمه که شب قبل کنکور شام چی خوردین، چجوری خوابیدین و چه خوابی دیدین!
این نظریه هم که نباید روزای آخر درس بخونیم به نظر من هیچ منطقی نداره. اگه میخواین تست کنکورای قبلی رو بزنین و درصد بگیرین خب خیلی بهتره که تا یکی دو هفته قبل این کارو کردهباشین. اما مرور تو هفتهی آخر چه اشکالی داره؟
اگه همه چیز رو به حافظهی بلندمدت سپردهباشید دیگه جای نگرانی نیست، ولی خب میشه تو این روزای آخر کمی هم از کوتاهمدته کار کشید. من با این که هیچ وقت بیشتر از شش ساعت نمیتونستم درس بخونم، دو سه روز آخر تا نزدیک یازده ساعت درس خوندم که همه درسا دوره بشه. البته چون قبلش یه کم تنبلی کردهبودم نرسیدم. اما فقط اینو یادمه که صبح کنکور بیدار شدم و قایمکی با کلی احساس گناه یه نگاهی به خلاصههای قدیمیم انداختم و یکی دو تا نکته یاد گرفتم… و تو کنکور ازش سوال اومد! باز هم ایمان نمیآورید؟
اگه کنکور هنر قبول نشدیم چی کار کنیم؟
یه کاغذ بردارین، هر چی عقده و خشم و فحش دارین توش بنویسین، کاغذو بذارین تو جیبتون، بعد برین بالای پشت بوم، وایسین لبهی دیوار، یه نفس عمیق بکشین، دستاتونو باز کنین و داد بزنین: به درک. :/
بذارین خیالتون رو راحت کنم. این نظام آموزشی داره همه زورشو میزنه که ما ببُریم. دوازده سال عذابمون میده تا آخر برسیم به این چرخ گوشت کنکور. خیلیها ازش سالم در نمیان. یعنی خودشون فکر میکنن سالمن ولی یه چیزی توشون مرده. دور و برتون رو نگاه کنید. همه جا پره از دکترای مرده. مهندسای مرده. حتی هنرمندای مرده. ولی خب شما نباید جزء اون دسته باشید. هنرمندان که جامعه رو تغییر میدن، پس باید پوستتون کلفت باشه. درس بخونید و یاد بگیرید و کیف کنید و چه رتبهی خوبی آوردید چه نه، خواهش میکنم، زنده بمونید.
*
پ.ن: سوالی داشتید همینجا بگید! خوشحال میشم جواب بدم.
دیدگاهتان را بنویسید