داشتیم هفت پیکر را میخواندیم و رسیدیم به روز پنجم، چهارشنبه و گنبد آبی.
چهارشنبه که از شکوفهی مهر/ گشت پیروزهگون سواد سپهر
شاه را شد ز عالم افروزی/ جامه پیروزهگون ز پیروزی
شد به پیروزه گنبد از سر ناز/ روز کوتاه بود و قصه دراز
بهرام در گنبد آبی مینشیند و از آذریون، بانوی شاه مغرب قصهای میخواهد روحافزا برای قبل از خواب. ولی بنده خدا نمیداند قبل خواب قرار است چه ها بشنود.
حال و هوای این قصه با قبلیها متفاوت است و البته که چتریهای جدید من هم بیتاثیر نیست. نمونهای از حال و هوا را این پایین مشاهده میکنید.
قصه را در یوتوب بشنوید و (امیدوارم) لذت ببرید! بعد هم اگر حالش را داشتید به سوالی که پایین ویدیو پرسیدهام جواب دهید که خارجکیها بدانند قصههای نهصد سال پیشمان مان مثل سیندرلای آنها چرت و پرتکی نیست و خیلی فلسفی است و همه چیزش معنی دارد.
فیلشکنها روشن باشد:
تا اینجا هر چقدر منطق گنبد زرد را نفهمیدم، این یکی را خیلی دوست داشتم. به خصوص پایانش. این که ماهان در واقع به خواست خودش و به وسیلهی مست شدن درگیر این ماجراها شد و آخر هم با ارادهی خودش، توبه کرد و واقعا درخواست کمک کرد.
چند بیت آخر برایم جالب بود، ولی هر چه فکر کردم دیدم نمیشود ترجمهاش کرد و خلاصه در ویدیو آنها را نخواندم. ولی شما بخوانید:
ازرق آنست کاسمان بلند/ خوشتر از رنگ او نیافت پرند
هر سوئی کافتاب سر دارد/ گل ازرق در او نظر دارد
لاجرم هر گلی که ازرق هست/ خواندش هندو آفتاب پرست
گویا در قدیم به گل آفتابگردان میگفتند گل ازرق (که در عربی معنای آبی میدهد). حالا نمیدانم چرا! و اینجا هم نظامی میگوید که گل ازرق همیشه رو به سوی آفتاب دارد. همین است که در قصه هم شخصیت ما آبی میپوشد تا به خدا نزدیک شود، مانند مرکوری (تیر) که نزدیکترین سیاره به خورشید است. و از قضا در خیلی از عکسها هم آبی میافتد.

ضمنا حواسم هست که دو هفته نبودم و ککتان نگزید.😏 با این حال برای ایجاد تعهد بیرون خدمتتان عرض کنم که اگر تا هفتهی بعد زیر فشار کار له نشوم، دوشنبه از تهران دانشجویی میگویم و پنجشنبه از بهترین روش یادگیری زبان. (با همین قطعیت!) تا اینجا چهل دقیقه شده و نمیدانم باید چه کارش کنم.
پ.ن:
یوتوب کج شد از بس زدمش توی سر اینستاگرام.
ولی خداوکیلی آن بالا را دوباره نگاه کنید، امبد شدن اینستا vs امبد شدن یوتوب.
قضاوت با شما.🙄
اتفاقا دو سه باری چک کردم و دیدم چیزی ننوشتی دمغ شدم
عه مرسی:) حالا نوشتم گذاشتم دوشنبه منتشر شه.
ئه درست تر است به رسم الخط سارا
ئه جو میبینم که درس استاد بیضایی رو خوب آموختهای.
فقط برای سنجش شما عزیزان اون عه رو نوشتم.
روایت زیبا ویدیو زیبا ادیت زیبا پست زیبا چتری زیبا
We’re lucky to have you🥲
کام آن پرنیان:)) آی دونت نو وات تو سی😢❤️
لب همان لب شده است بوسه بخواه
رخ همان رخ، نظر مبند ز ماه
بهترین بودی و بهترین روایتت بود سارا
واقعا؟ چه خوشحالم!