دسته: تحلیل و کند و کاو

  • بازی تضادها، نقدی بر نمایشنامه «آرامسایشگاه» از بهمن فرسی

    بازی تضادها، نقدی بر نمایشنامه «آرامسایشگاه» از بهمن فرسی

    «آرامسایشگاه»، یک بازی در دو پرده، از موفق‌ترین آثار بهمن فرسی به شمار می‌رود. در این نمایشنامه که غالبا در ژانر ابزورد طبقه‌بندی می‌شود، فرسی با استفاده از دوگانگی در ساختار روایی و شخصیت‌پردازی، موفق شده تا تصویری عمیق و واقعی از پوچی‌های و پیچیدگی‌های جهان معاصر ارائه دهد. نمایشنامه، منتقد تناقض‌های جامعه‌ی مدرن است…

  • در باب سرود زن

    در باب سرود زن

    در تجمعات اول اکتبر در سراسر دنیا آهنگ «برای» را خواندند. اثری که اگرچه صمیمی و ازدل‌برآمده بود، به نظر من در ایده مانده بود. یعنی خود این ایده‌ی ساخت آهنگ از این ژانر تلخ توییتری زیباست. ولی فقط همین، زیاد فراتر نرفته بود. به نظرم اگر شروین کار اصلی‌اش ترانه‌سرایی بود، در انتخاب توییت‌ها…

  • فیلم مستر نوبادی: اهمیت یادگیری شنا

    فیلم مستر نوبادی: اهمیت یادگیری شنا

    فیلم مستر نوبادی درباره‌ی همین است: اگر تا ته داستانمان را می‌دیدیم، چه می‌کردیم؟ البته که فیلم کشکولی است از انواع فرضیه‌هایی از دنیای فیزیک و متافیزیک و افسانه و شبه علم که اکثریتش به قطعیت نرسیده است. اما فکر می‌کنم وقتی این چنین ایده‌های گوناگون درباره‌ی زندگی با آن تصاویر رویایی و موسیقی اعجاب‌انگیز…

  • شوهر آهو خانم، داستان شوهر یا داستان آهو خانم؟

    شوهر آهو خانم، داستان شوهر یا داستان آهو خانم؟

    شود و می‌ایستد چون گرسنه است و باید نانش را پس بگیرد. غمی در صدایش، در صورتش و در هوایش برای همیشه ماندگار شده. غم مادری که می‌داند فرزندانش هرگز شاد نخواهند بود. اما شاید روزی حداقل آرام باشند. آخرین جمله‌ی کتاب، که باید امیدبخش‌ترین جمله باشد، عصاره‌ی آن حس غریبی است که در طول…

  • جادو در مهتاب: آیا جادوی وودی آلن رو به خاموشی‌ست؟

    جادو در مهتاب: آیا جادوی وودی آلن رو به خاموشی‌ست؟

    جادو در مهتاب، داستان یک شعبده‌باز بزرگ است، مردی شدیدا عقل‌گرا و متریالیست، در مقابل دختری ذهن‌خوان، جادوگر، یا فریبکار؟ هر چیز که اسمش را بگذارید. دختر با وجود آن همه معنوی بودنش، مدام دارد چیزی می‌خورد و از کنایه‌های استنلی در این مورد اصلا ناراحت نمی‌شود. بامزه است نه؟ اما حیف که وقتی نداریم.

  • به بهانه‌ی فیلم نوت‌بوک: آیا همیشه باید نوآور باشیم؟

    به بهانه‌ی فیلم نوت‌بوک: آیا همیشه باید نوآور باشیم؟

    وقتی فیلم نوت‌بوک یا (دفترچه!) را تمام کردم، صدایی در ذهنم گفت: «عجب! پس کلش همین بود!» همان صدایی که از اول فیلم می‌گفت:‌ «صبر کن، حالا یک جایی ورق برمی‌گردد و کلا داستان شکل دیگری می‌گیرد. الکی که فیلم معروف نشده!» *اسپویل ریز و بی‌آسیب* صدای ذهنم راست می‌گفت بیچاره. خیلی از منتقدها هم…

  • در باب خاتون: نمونه‌ی کامل یک زن بختیاری؟!

    در باب خاتون: نمونه‌ی کامل یک زن بختیاری؟!

    هشت قسمت از سریال خاتون منتشر شد و حالا گویا «نیم‌فصل» اول تمام شده است. من که تا قبل از این کلمه‌ی نیم‌فصل به گوشم نخورده بود. تنها معنایی که برایش به ذهنم می‌رسد این است که «وایسین بقیه‌شو بسازیم». خلاصه که می‌خواهم غر بزنم. چون عرض کردم خدمتتان، به تازگی تحلیلِ خوانده‌ها و دیده‌ها…

  • تجربه‌ی تماشای چهارراه بیضایی در لپ‌تاپ!

    تجربه‌ی تماشای چهارراه بیضایی در لپ‌تاپ!

    امیدوارم که تا الان، چهارراه را دیده باشید. از این روزهای بیضایی‌زده‌ام گفته بودم. داشتم می گفتم که وقتی نمایش شروع شد، فقط ذوق‌زده بودم که دارم واقعا بازی مژده شمسایی را روی صحنه‌ی بیضایی می‌بینم. اما به تدریج اسم‌ها را فراموش کردم و غرق فضای قصه شدم. با یک موسیقی مینی‌مال وارد ماجرا می‌شویم.…

  • مقدمه‌ای بر تماشای چهارراه بیضایی:)

    مقدمه‌ای بر تماشای چهارراه بیضایی:)

    چهارراه کاری است از مرکز مطالعات ایرانی دانشگاه استنفورد که بهرام بیضایی در آنجا تدریس می‌کند. سال 97 هفت شب اجرا شده و شهریور امسال در طول سه شب، به صورت لایو برای مردمان سراسر دنیا (یعنی ماها) پخش شده. خدا خیرشان بدهد که به فکر ما هم بوده‌اند.

  • نگاهی به آرش بهرام بیضایی، که خاک از او جدا نشد…

    نگاهی به آرش بهرام بیضایی، که خاک از او جدا نشد…

    این آرش نه پهلوانی دلاور، که ستوربانی ساده بود، از همه جا رانده. تنها برتری‌اش این بود که زبان تورانیان را می‌دانست. توران آرش را تحقیر کرد، ایران تحقیرش کرد و او بارها از این و آن خواست: «مرا بکش!»

  • یک مقایسه: مرگ ایوان ایلیچ تولستوی/ زیستن کوروساوا

    یک مقایسه: مرگ ایوان ایلیچ تولستوی/ زیستن کوروساوا

    مقدمه‌ی بی‌ربط: گفته بودم که کابوسم شده کلاس جامعه‌شناسی هنر؟ خب حالا می‌گویم. کابوسم شده کلاس جامعه‌شناسی هنر. ترم یک که جامعه‌شناسی خالی داشتیم آقای جلایی‌پور از روی کتاب گیدنز و خاطرات قر و قاطی خودش یک چیزهایی تحویلمان می‌داد و ما هم راضی بودیم. هنوز هم نفهمیدم چطور در آن امتحان نوزده گرفتم. این…