-
گردشی در جهان سانت (غزلواره) های شکسپیر
این روزها چه میخوانم؟ سانت های شکسپیر. اولین بار که سراغ شکسپیر رفتم، تا چند روز حیران بودم. مطمئنید بهترین نمایشنامهنویس تاریخ همین است؟ تراژدیها کلمه به کلمه خونآلودتر میشدند و هیچ زیبایی درشان نمیدیدم. بعدا فهمیدم که اگر با ترجمهی پازارگادی شروع نمیکردم و قبل از خواندن آثار، کمی جهان شکسپیر را میشناختم، احتمالا…
-
سر میز مذاکره با نوزاد بدقلق (2)
همونطور که داشتم شقیقهمو با قلموی تمیز میخاروندم، و احساس میکردم که دارم افکارمو هم میزنم، سفر کردم و رسیدم به یه جاهای خیلی تازه. و این نقطهای که بهش رسیدم، شروع یک پروسهای بود در باب کمک کردن به خویشتن خویش. برو که رفتیم.
-
سر میز مذاکره با نوزاد بدقلق (1)
تو اگه صد تا دوره مدیریت زمان هم رفته باشی یک وقتهایی چیزی نیستی که میخوای باشی. یا حتی، نمیخوای چیزی باشی که میخوای باشی. چرا؟ چون حالت خوب نیست. تموم شد و رفت.
-
و بالاخره تهران مخوف
پشت شیشه، آسمانخراشها، بیلبوردهای غولآسا و اتوبوسهای آکاردئونی از کنارم میگذشتند. پس ذهنم کلمات رژه میرفتند. تهران مخوف…
-
اتود آخر داستاننویسی/ «که حال و هوای زندگی شما را به آیندگان نشان دهد»
هنوز زندگیام را شروع نکردهام. شاید باید با همین جمله شروع کنم؟ نه. از نوشتنش وحشت دارم. باور میکنید؟ دارم پیر میشوم!
-
اتود اول داستاننویسی/ لُنگ
این ترم هفت تا داستان نوشتم که استاد با همهی مدرن نگاه کردنش، نتوانست بیشتر از یکی دو تایش را داستان حساب کند. غمانگیزتر از این که از هفت تا درس تخصصی فقط چهار تا برداشتهام و باز دارم زیر بار امتحانها میچلوسم، این است که هیچ اثر جاودانی هم خلق نکردم که آبرویم را…
-
روی خوش این شهر
اول که دیدم دو نفرشان یک جفت دوقلوی کوچولو هستند، خوشحال شدم. اما وقتی خواستیم بخوابیم و یکی در میان شروع کردند به جیغ زدن، فهمیدم که بیش از حجم باید به چگالی توجه کنم.
-
این قسمت: تهران مهربان
وقتی دقیقهی نود بلیت پیدا شد، نمیدانستم خوشحالم یا نه. دیدن بچهها برای دومین بار، آن هم بعد از ماجراهای هفتهی پیش. هفتهی پیش با استاد ادبیات کلاسیک اروپا قدری تعارض پیش آمده بود. آخرش به جایی رسید که او روش خودش را ادامه داد و فقط آن وسط من سبک شدم. البته قدری از…
-
یادگیری مکالمهی انگلیسی: پنج قدم ساده اما موثر
خب میدانیم که یادگیری مکالمه انگلیسی بدون تمرین ممکن نیست. اما چطور تمرینی؟ همینطور شروع کنیم به حرف زدن؟ پس غلطهایمان چه میشود؟ چه بگوییم؟ از کجا معلوم تلفظهایمان درست باشد؟ میخواهم برایتان بگویم که من چطور با پنج قدم ساده (که حالا بین خودمان باشد من فقط دو سه تایش را انجام میدادم) توانستم…
-
و رخ نمود تهران
حالا مگر دانشگاهها حضوری شده؟ الهی آن دهانهای بیخاصیتشان با وزوزوترین مگسها پر شود، نع. قصه این بود که استاد ادبیات نمایشی در شرق تصمیم گرفته بود کارگاهی برگزار کند برای یک سری کار “واقعی”.
-
بهترین روش یادگیری زبان در خانه رایگان با ماندگاری بالا!
بهترین روش یادگیری زبان، باید با تکیه بر ناخودآگاه باشد، یعنی همانطور که زبان مادری خود را یاد گرفتید: بدون گرامر، حفظ لغت یا تلاش برای تلفظ.