• دیالوگ‌نویسی/ فاز یک با مونا و عماد

    دیالوگ‌نویسی/ فاز یک با مونا و عماد

    اینجا یادتونه از مونولوگ گفتم؟ اون مال کلاس بازیگری بود. قبل از اون بود که تمرین دیالوگ نویسی رو شروع کرده بودیم. ترم پیش برای کلاس مبانی ادبیات نمایشی، استاد کمکمون کرد که خیلی نرررم وارد مقوله‌ی نوشتن نمایشنامه بشیم. اولین مرحله هم دیالوگ‌نویسی بود. برای من تمرین خیلی جذابی بود. چون تازه فهمیدم یه…

  • نگاهی به آرش بهرام بیضایی، که خاک از او جدا نشد…

    نگاهی به آرش بهرام بیضایی، که خاک از او جدا نشد…

    این آرش نه پهلوانی دلاور، که ستوربانی ساده بود، از همه جا رانده. تنها برتری‌اش این بود که زبان تورانیان را می‌دانست. توران آرش را تحقیر کرد، ایران تحقیرش کرد و او بارها از این و آن خواست: «مرا بکش!»

  • 🎥خانه‌ی دوست کجاست؟

    🎥خانه‌ی دوست کجاست؟

    نه که جمعه‌ها اینجا رو می‌بندن و من قسم خوردم که به جز دوشنبه و پنجشنبه هیچ روز پست نذارم:) این شما و این نشانی سهراب سپهری: (با vpn)

  • 🎥گنبد زرد هفت پیکر: قصه‌ی ایرانیِ کنیزک زردرو و پادشاه عراقی!

    🎥گنبد زرد هفت پیکر: قصه‌ی ایرانیِ کنیزک زردرو و پادشاه عراقی!

    قصه‌ی گنبد زرد را اینجا تماشا کنید، با شیلترفکن: گنبد زرد، دومین بخش از هفت قصه‌ی هفت همسرِ بهرام در هفت پیکر است. من که اگر میترا خانم نبود، اصلا با قصه آشنا نمی‌شدم. و راستش اگر یوتیوب نبود، حتی ادامه‌اش را هم نمی‌خواندم. ولی حالا که نشسته‌ام و هی ورق می‌زنم، هی بیشتر احساس…

  • آموزش چاپ منوتایپ، طراحی روی شیشه: سرخوشانه‌ای از گذشته‌ها

    آموزش چاپ منوتایپ، طراحی روی شیشه: سرخوشانه‌ای از گذشته‌ها

    چاپ منوتایپ به شیوه‌ی طراحی روی شیشه. جلسه قبل منوتایپ رو یاد گرفتیم و حالا باید یک چاپ آبرومند توی خونه انجام بدیم. (البته ریا نباشه سر کلاس هم من بودم که داوطلب شدم و برای اولین بار انجامش دادم.:)

  • 🎥ویدیو: گنبد سیاه/ قصه‌ی شهر سیاه‌پوشان

    🎥ویدیو: گنبد سیاه/ قصه‌ی شهر سیاه‌پوشان

    فکر کن یعنی نظامی‌اینا هشتصد سال پیش تو ایران، شنبه رو با کیوان مرتبط می‌دونستن. بعد هنوز تو انگلیسی شنبه روز سترنه. عجبا!

  • چرا کتاب بخوانیم؟ نامه‌ای به خواهر برادرهای کوچکم:)

    چرا کتاب بخوانیم؟ نامه‌ای به خواهر برادرهای کوچکم:)

    حق داری البته. همه‌ش می‌گن کتاب و می‌گین چرا کتاب؟ می‌گن برای این که علمتون زیاد شه! و می‌گین بیخود! همینقدر که داریم بسه! اصلا کی علم خواست؟!

  • اصلنم درد نداشت

    اصلنم درد نداشت

    پریروز یک نفر زنگ زد از مرکز مشاوره‌ی دانشگاه. گفت می‌خواهیم بدانیم بچه‌ها در چه حال‌اند. اول محلش ندادم. یک بار دیگر هم از این مرکز زنگ زده بودند و آخرش با این استدلال که «حالا ایشالا کرونا هم تموم می‌شه»، معضل بی‌حوصلگی‌ام را حل و فصل کرده بودند و لابد جلوی اسمم هم یک…

  • بهترین منابع کنکور هنر برای رتبه دورقمی

    بهترین منابع کنکور هنر برای رتبه دورقمی

    بهترین منابع کنکور هنر چیه بالاخره؟ منابع آزاد؟ کتاب درسی؟ کمک‌درسی؟ واقعا چه غلطی باید بکنیم و چرا هر کسی یه چیزی می‌گه؟ مگه این کنکور هنر لعنتی حساب کتاب نداره؟ خب اولا که نه. نداره:) یعنی صد درصد نداره. ولی همینقدر حساب کتابی که داره برای یه رتبه‌ی زیر صد کافیه. قبل از این…

  • 🎥ویدیو: قصه‌ی بیژن و منیژه + پیغامی برای شش نفر و نیم

    🎥ویدیو: قصه‌ی بیژن و منیژه + پیغامی برای شش نفر و نیم

    همینجور قلب و بوس و ستاره بود که براش هوا می‌کردن. بعد داستان آثار ادبی مهم رو تعریف می‌کرد و خیلی راحت می‌گفت شما تنها وظیفه‌تون اینه که «گوش کنین». هی نقاشی نشونمون می‌داد و قصه تعریف می‌کرد با اون صداش. بسه دیگه زن. کم دلبری کن.

  • درباره‌ی دخترخاله‌ها

    درباره‌ی دخترخاله‌ها

    یادم نمی‌رود. هر کاری که می‌کنم یادم نمی‌رود. هر چقدر به هم لبخند می‌زنیم و تعارف می‌کنیم، هر چقدر مصنوعی کنار هم می‌نشینیم و مثل خاله‌بازی‌های آن موقع، پاهایمان را روی هم می‌اندازیم، هر چقدر سعی می‌کنیم اصلا حرف نزنیم و اگر هم زدیم، چیزهایی شبیه به “چه می‌کنی با کنکور” یا ” پرتقال بخور”…