• کدام قهرمان؟ قصه‌ی دو آرش کمانگیر

    کدام قهرمان؟ قصه‌ی دو آرش کمانگیر

    شاید در اوایل قرن چهاردهم نیاز به قهرمانی جدید حس می‌شد که «آرش» از حواشی کتاب‌های تاریخی سر بر آورد و این چنین محبوب شد. اوستا و کتاب‌های مشابه مختصری از کمانگیری که مرزها را مشخص کرد، سخن گفته‌اند. در شاهنامه هم دو سه باری نام آرش را می‌بینیم اما اشاره‌ی مستقیمی به کمانگیر بودن…

  • در باب ساختن و نسوختن: تحلیلی بر شب هزار و یکم

    در باب ساختن و نسوختن: تحلیلی بر شب هزار و یکم

    وای بر من! از شدت گیجی، اشتباهی پیش‌نویس را پست کرده بودم. دوباره بخوانید! بیضایی پس از اجرای «مرگ یزدگرد» در سال ۵۸ هجده سال کاری روی صحنه نبرد. در آغاز دوره‌ی اصلاحات بود که او با «کارنامه‌ی بندار بیدرخش» به عرصه‌ی تئاتر بازگشت. همان سال‌ها که خانه‌ی تئاتر ساخته شد، تماشاخانه‌ی سنگلج دوباره کار…

  • لذت فهمیدن با عرفان یا اکسپرسیونیسم را چگونه ترجمه کنیم؟

    لذت فهمیدن با عرفان یا اکسپرسیونیسم را چگونه ترجمه کنیم؟

    پیش‌نوشت: عکس مربوط به کلاس تحلیل نمایشنامه‌ی عصر است. دو طرف تخته زن‌زندگی‌آزادی نوشته بودند و استاد نمی‌خواست آن‌ها را پاک کند. سعی کرد حرف‌هایش را همان وسط جا دهد.:) پیش از کلاس، جدال با خود دو تا فیلم و یک نمایشنامه داده بود که ببینیم و بخوانیم. بنا بود در کلاس ادبیات معاصر اروپا…

  • بازگشت دراماساز (دو: افراد)

    بازگشت دراماساز (دو: افراد)

    این‌ها که می‌نویسم مربوط به سه هفته‌ی پیش است. هفته‌ی اخیر بعد از شنبه بسیار بی‌اتفاق بود. البته اگر شلوغ شدن دانشگاه و درگیری لات‌ها با دانشجوها و گرفتن چند نفر و خودکشی دو سه نفر را خبر حساب نکنیم. سارا (دوستم، نه خودم.:) خیلی وقت است که دانشگاه نمی‌آید. نوارخانه که تعطیل شد، نگار…

  • 🎥ویدیو: کاوه‌ی آهنگر ایران را نجات می‌دهد.

    🎥ویدیو: کاوه‌ی آهنگر ایران را نجات می‌دهد.

    در این ویدیو افسانه‌ی کاوه‌ی آهنگر و نبرد شجاعانه‌ی او به ضحاک را مرور می‌کنیم. باشد که ذهن‌هامان شفاف‌تر و گام‌هامان استوارتر شود. این ویدیو ادامه‌ی ویدیوی قبلی است که در آن قصه‌ی آشنای به قدرت رسیدن ضحاک و به تدریج هیولا شدنش را می‌شنویم. سرم را به شیشه‌ی اتوبوس تکیه داده‌ام و دارم سرود…

  • بازگشت دراماساز (یک: مزمزه کردن هوای جدید)

    بازگشت دراماساز (یک: مزمزه کردن هوای جدید)

    جمعه‌ی دو هفته‌ی پیش برگشتم تهران. چه دو هفته‌ای بود! از لحظه‌ای که سرم را روی بالش خوابگاهم گذاشتم و اشک بدمزه‌ای از صورتم روی بالش چکید تا الان، آنقدر احساسات مختلف از من گذشت که نمی‌دانستم کدام را بنویسم. می‌دانی چطور خودم را می‌بینم؟ در خیالم در دشتی ایستاده‌ام روبروی بادهای جوگیر. کلاه و…

  • 🎥ویدیو: ضحاک، دیکتاتور کهن ایران

    🎥ویدیو: ضحاک، دیکتاتور کهن ایران

    تو شاهی و گر اژدها پیکری بباید بدین داستان داوری که گر هفت کشور به شاهی تراست چرا رنج و سختی همه بهر ماست

  • از سنگینی

    از سنگینی

    هاها! از هفته‌ی دیگه براتون دراماها خواهم داشت. خود این جمله چقدر عجیبه. این که وسط راکدترین روزهات لمیده باشی و مطمئن باشی روزهای آینده‌ت پر از خنده و گریه و سرخوشی و کلافگی خواهد بود. این نوشته را می‌خوانم و خنده‌ی تلخی روی لبم می‌نشیند. بیراه نگفته بودی سارا جان. پشت آن کوه بلند،…

  • در باب سرود زن

    در باب سرود زن

    در تجمعات اول اکتبر در سراسر دنیا آهنگ «برای» را خواندند. اثری که اگرچه صمیمی و ازدل‌برآمده بود، به نظر من در ایده مانده بود. یعنی خود این ایده‌ی ساخت آهنگ از این ژانر تلخ توییتری زیباست. ولی فقط همین، زیاد فراتر نرفته بود. به نظرم اگر شروین کار اصلی‌اش ترانه‌سرایی بود، در انتخاب توییت‌ها…

  • شرح حال الکنی از روزهای سیاه

    شرح حال الکنی از روزهای سیاه

    متاسفم که کامنت‌های پست قبلی را اینقدر دیر جواب دادم. حرف‌های خوبی پایین آن پست نوشته شده بود که در قطعی اینترنت و دور از هیاهوی شبکه‌های اجتماعی می‌توانست مکالمات خوبی شکل دهد. استاد حرام کردن فرصت‌ها هستم. حالا دیگر از هر چه واژه است بیزار و ناامیدم. دیگر نمی‌توانم طوری بنویسم که خودم را…

  • اعترافاتی از پشت پشت جبهه

    اعترافاتی از پشت پشت جبهه

    می‌نویسم چون هر چه بیشتر می‌گذرد، کسی درونم بلندتر داد می‌زند: سکوت هم یک صداست، حرف نزدن هم نوعی حرف است. کار بی‌هزینه نمی‌شود کرد دختر جان. این نوشته هیچ چیزی به شما اضافه نمی‌کند. اگر وقتی برای تلف کردن یا دل و دماغی برای شنیدن غم‌نامه‌ای دیگر_این بار با طعم هذیان_ دارید،‌ بخوانید. از…