دیالوگنویسی/ فاز دو: در مسیر ناصر!
– بله دیگه. هر کسی در حد توانش. من که به شخصه اصلا تلویزیون نمیبینم. رسانهی ملی! ارواح عمهشون! من فقط منوتو، جِم.
– بله دیگه. هر کسی در حد توانش. من که به شخصه اصلا تلویزیون نمیبینم. رسانهی ملی! ارواح عمهشون! من فقط منوتو، جِم.
-امامزاده؟ پسره مگه آتئیست نیست؟ -چه میدونم. گفت بچه که بوده با مامانش زیاد میاومده. نشستیم تو صحن، یه مدت طولانی فقط غروب رو نگاه کردیم… -بالاخره رمانتیک شد!
اینجا یادتونه از مونولوگ گفتم؟ اون مال کلاس بازیگری بود. قبل از اون بود که تمرین دیالوگ نویسی رو شروع کرده بودیم. ترم پیش برای کلاس مبانی ادبیات نمایشی، استاد کمکمون کرد که خیلی نرررم وارد مقولهی نوشتن نمایشنامه بشیم. اولین مرحله هم دیالوگنویسی بود. برای من تمرین خیلی جذابی…
آلن دوباتن آینده ادبیات نمایشی ادبیات کهن اعتراضات بازیگری بهرام بیضایی تنهایی تولستوی جامعهشناسی هنر حجاب خاتون خوابگاه داستان دانشگاه دوچرخه دیالوگ زبان زمان زن شادی شاهنامه شکسپیر عادت سازی فغنسه مارک منسون محیط زیست مونولوگ نامه نمایش عروسکی نمایشنامه نوروز نوشتنانه هفت پیکر وودی آلن ویدیو چهارراه کاملگرایی کنکور عملی کنکور هنر کوروساوا گوته