برچسب: دانشگاه

  • دیالوگ‌نویسی/ فاز سه: پس از قرار

    دیالوگ‌نویسی/ فاز سه: پس از قرار

    -امامزاده؟ پسره مگه آتئیست نیست؟ -چه می‌دونم. گفت بچه که بوده با مامانش زیاد می‌اومده. نشستیم تو صحن، یه مدت طولانی فقط غروب رو نگاه ‌کردیم… -بالاخره رمانتیک شد!

  • دیالوگ‌نویسی/ فاز یک با مونا و عماد

    دیالوگ‌نویسی/ فاز یک با مونا و عماد

    اینجا یادتونه از مونولوگ گفتم؟ اون مال کلاس بازیگری بود. قبل از اون بود که تمرین دیالوگ نویسی رو شروع کرده بودیم. ترم پیش برای کلاس مبانی ادبیات نمایشی، استاد کمکمون کرد که خیلی نرررم وارد مقوله‌ی نوشتن نمایشنامه بشیم. اولین مرحله هم دیالوگ‌نویسی بود. برای من تمرین خیلی جذابی بود. چون تازه فهمیدم یه…

  • مونولوگ/ تمرین مبانی بازیگری

    مونولوگ/ تمرین مبانی بازیگری

    خلاصه که به جای تمرین زبان و بدن و لبلبلبلو گفتن و ادای فرغون درآوردن، قرار شد مونولوگ بنویسیم. حالا بگذریم که اول قرار بود یه عده بنویسن و بقیه کار کنن و بعد: «معلومه که همه باید بنویسن! این دیگه چه حرفیه؟!» و بعد: «یه بار که کافی نیست. باید هی کار رو ویرایش…

  • آموزش ساخت عروسک پارچه‌ای نمایشی در اوقات مرارت

    آموزش ساخت عروسک پارچه‌ای نمایشی در اوقات مرارت

    عروسک پارچه‌ای نمایشی را از دل کسالت خود بیرون آورید!دلتون گرفته؟ حوصله‌ی هیچ کاری ندارین؟ یک عالمه کار«خلاقانه» ریخته سرتون که معلوم نیست با این حال چطور باید انجامش بدین؟ یه هفته‌س حموم نرفتین؟ از صبح تا حالا غیر از گریستن و غریدن هیچ کار دیگه‌ای نکردین؟ (به جز دیدن یه فیلم آبکی که ترجیح…

  • گزارش گل‌بازی/ اولین تمرین مبانی بازیگری

    گزارش گل‌بازی/ اولین تمرین مبانی بازیگری

    این پست قرار است کمی عجیب باشد. خودم هم درست نمی‌دانم چه جور چیزی است. اما اگر بخواهم بیشتر اینجا بنویسم، شاید باید کمی شل کنم.:)‌ این اولین تمرین کلاس بازیگری است، گل بازی برای دست یافتن به کودکانگی. دو بسته گل متفاوت داشتم. با اولی کمی کار کرده بودم و به نتیجه‌ی خاصی نرسیده…

  • از دانشگاه تهران برایتان می‌نویسم

    از دانشگاه تهران برایتان می‌نویسم

    “ناامیدی یه جور ورشکستگیه، برای کسی که بی حساب از کیسه امیدش خرج کرده.”از اریک هوفر گمونم. دارم فکر می‌کنم برا این اوضاع ما هم باید یه شاخصی تو روانشناسی وجود داشته‌باشه. نه تحمل نيست. نمی‌دونم چيه. شايد بشه گفت شاخص کش اومدن. واقعا حس می‌كنم یه جور عجیب‌غریبی دارم کش میام. سه چهار سال…

  • واپسین نبرد: کنکور چشم تو چشم (3)

    واپسین نبرد: کنکور چشم تو چشم (3)

    (حدس بزنید عکس را از کجا آورده‌ام:) ادامه‌ی قسمت دوم : – فرمتون کدومه؟– همونه دیگه. مگه چند تا فرم داریم؟– خب اینجا که ما چیزی نمی‌بینیم.– دست شماست دیگه. نیست؟! مثل خل‌ها بلند شدم و چند لحظه همینطوری نگاهشان کردم. گفتند شاید دست داورهای ادبیات مانده‌باشد. خودم امیدوار بودم در باجه رفع نقص باشد.…

  • واپسین نبرد: کنکور چشم تو چشم (2)

    واپسین نبرد: کنکور چشم تو چشم (2)

    من آمدم.– سلاماز این جا به بعد کمی غیرعادی شدم. شبیه تصورهایی که آدم پیش خودش می‌کند. گام‌های خیلی استوار و صدای شدیدا رسا و لبخندهای مکش مرگ ما. فقط قلبم بود که  دوباره جو فضای جدید گرفته‌بودش و داشت هی در جای خودش معلق می‌زد. کاغذها را تحویل دادم و نشستم. طبق معمول اسم…

  • شبانه‌نوشت قبل از (+++ بعد از)

    شبانه‌نوشت قبل از (+++ بعد از)

    ادامه‌ی کنکور عملی رو نوشتم و خیلی شد. چهارهزارتا. مزخرف. دقیقا هر وقت رو این تمرکز می‌کنم که کم بشه زیادتر میشه و این چیزیه که از هر چی نوشتنه زده‌م می‌کنه. ولی حالا می‌خوام یه چیزایی رو بگم که حتما می‌خوام بگم. چون گفتن نتایج فردا یا پس‌‌فردا میاد و من دوست دارم باز…

  • واپسین نبرد: کنکورِ چشم تو چشم (1)

    واپسین نبرد: کنکورِ چشم تو چشم (1)

    چهارشنبه‌ی هفته‌ی پیش بود که از کلاس بازیگری آمدم به خانه و پیش خودم فکر کردم که باید یک پست درباره‌ی این یک جلسه در این کلاس بازیگری بنویسم و یک پست هم درباره‌ی آن یک جلسه در آن کلاس بازیگری بنویسم؛ چون واقعا هر دو تجربه‌هایی جالب و نوشتنانه بود. اما حیف، اولی که…