کیه که پنج هفته پشت سر هم و منظم پست گذاشته؟ من! من کله‌گنده. وای چرا اینقد خوشحالم؟ سابقه نداشته.
امتحانام تموم شد. دانشگاه تخیلی لعنتی نفرت‌انگیز تموم شد و هورا! اولش امیدوار بودم معدلم بالای 19 شه، الان امیدوارم هیچ درسی رو نیفتم چون دو سه تاش خیلی ریسکی گذشت.

فکر کن سامانه‌ی دانشگاه یه جوریه که با فیلترشکن وصل نمی‌شه. خب ما چجوری تو تلگرام جوابا رو رد و بدل کنیم؟ واتسپ هم که دیدین چجوریه. یک ذره احترام به حقوق دانشجو آخه. چه خبرتونـــه؟ چــــه خبرتونه؟

ولی به جز دو تا درس عمومی‌، بقیه اصلا امتحان نگرفتن که بخواد تو سامانه یا جای دیگه باشه. بلکه پروژه خواستن. چه پروژه‌هایی!

این که این پایین می‌بینین، امتحان پایان‌ترم یکی از بی‌اهمیت‌ترین درس‌های غیرعمومیه. تاریخ ادبیات کهن و معاصر جهان که استادش به معنای حقیقی کلمه محبوب‌ترین استادمون بود. فکر کنم درصد زیادی از بچه‌ها ارزشیابیش‌ رو 20 دادن. که خب قاعدتا من این افتخارو به هیچ استادی نمی‌دم. 🙂

ببین نمی‌خوام هی ساز مخالف بزنما، ولی خداییش بین این همه استاد بداخلاق پرتوقع، ایشون صدای خیلی لطیف و قشنگی داشت، به شکل حیرت‌انگیزی متواضع بود و تا می‌تونست داشت قربون‌صدقه‌مون می‌رفت. دکترای ادبیات انگلیسی هم داشت و بعضی وقتا که آخر کلاس برامون شعر انگلیسی می‌خوند، اون ور تو گروه همینجور قلب و بوس و ستاره بود که بچه‌ها هوا می‌کردن. می‌شه دوستش نداشت آخه؟ البته فقط اینا نبود. خیلی هم زحمت می‌کشید و هر جلسه هشتاد نود تا اسلاید آماده می‌کرد. بعد داستان آثار ادبی مهم رو تعریف می‌کرد و خیلی راحت می‌گفت شما تنها وظیفه‌تون اینه که «گوش کنین». نه نقد می‌کرد و نه ریشه‌یابی می‌کرد نه هیچ کار کسل‌کننده‌ی دیگه. هی نقاشی نشونمون می‌داد و قصه تعریف می‌کرد با اون صداش. بسه دیگه زن. کم دلبری کن.

خلاصه. برای امتحان پایان‌ترممون هم ازمون خواست یه ویدیو بگیریم و درباره‌ی یه اثر ادبی (قدیمی، جدید، ایرانی، خارجی، هر چی عشقمون کشید.) توضیح بدیم. هیچ گونه محدودیتی نداشتیم به جز این که صدا و تصویر خودمون باید توی کار باشه. چقدر خوب نیگا آخه. چقدر درست. اون وقت اون استاد انقلاب ابله میاد سوالا و گزینه‌ها رو جابجا می‌کنه که تقلب نشه. در حالی که اگر قائل به مفهومی به نام تقلب باشیم، می‌شه گفت که این وسط دقیقا استادایی که یه کار واقعی ازمون خواستن، هیچ تقلبی تو درسشون صورت نگرفت. صورت خودتو که نمی‌تونی با کسی جابجا کنی. همینطور صدات رو. لحنت رو و علاقه و اشتیاقی که نسبت به اون درس داری.

یا مثلا طراحی صحنه می‌تونست ازمون بخواد هی نکته برداریم و بعد سوال بده اصول اساسی طراحی صحنه چیه. ولی دو تا فیلم معرفی کرد که یکیش رو انتخاب کنیم و صحنه‌ش رو نقد کنیم. بقیه رو نمی‌دونم اما من که کل روز دوشنبه رو نشستم هی سرچ کردم، فکر کردم، عکس دیدم، ترجمه کردم، اسکرین گرفتم و در نهایت یه فایل بیست و چهار صفحه‌ای برای استاد فرستادم، روز سه‌شنبه خیلی بیشتر از طراحی صحنه می‌دونستم. اگه این یادگیری نیست پس چیه؟ حالا صدرا هی بیاد به من بگه متقلب. آخه نفهم وقتی سیستم خودش داره دو دستی آدمو هل می‌ده، چرا باید خلاف جهت حرکت کنیم؟

خلااااصه. چقد مقدمه‌م طولانی شد. این شما و این امتحان تاریخ ادبیات کهن و معاصر جهان. (فیلترشکن رو روشن کنین که این زیر ببینینش!)اگه هنوز تو کانال یوتیوبم سابسکرایب نکردین، دو ایت! قراره واقعا یه کارای مهمی توش بکنم. و اگه ویدیو رو دیدین و مورد لایکتون واقع شد، لایکش کنین چون انگار خیلی کمکم می‌کنه!

و بعد این که… یه کم می‌ترسم بگم چون این از اون تصمیم‌هاییه که صد بار تو زندگیم گرفتم و عملی نکردنش حتی بهم عذاب وجدان هم نداده، چون کلا فراموشش کردم.:) ولی این دفعه احساس می‌کنم که یه چیزی فرق داره. انگار احتمال عملی شدنش خیلی بیشتره. خب حداقل پنج هفته انجامش داده‌م.

نمی‌دونم چند نفر این مطلبو می‌خونن، ولی خب… هر چی… شش نفر و نیم هم شش نفر و نیمه دیگه. شش نفر و نیم عزیزم، زین پس دیگه نباید یک ماه منتظرم بمونین، هر هفته دوشنبه‌ها ظهر میام و پست می‌ذارم و پست‌های درست‌حسابی هم می‌ذارم. (یعنی غیردرست‌حسابی کم می‌ذارم.) پنجشنبه‌ها هم گاهی میام.

خلاصه با این همه خبرای بد، الکی الکی خیلی خوشحالم. گویا عمیقا رفتم تو فاز اصلنم درد نداشت و امیدوارم حالا حالاها بیرون نیام.
تابستونتون مبارک🥰