• مونولوگ/ تمرین مبانی بازیگری

    مونولوگ/ تمرین مبانی بازیگری

    خلاصه که به جای تمرین زبان و بدن و لبلبلبلو گفتن و ادای فرغون درآوردن، قرار شد مونولوگ بنویسیم. حالا بگذریم که اول قرار بود یه عده بنویسن و بقیه کار کنن و بعد: «معلومه که همه باید بنویسن! این دیگه چه حرفیه؟!» و بعد: «یه بار که کافی نیست. باید هی کار رو ویرایش…

  • یک مقایسه: مرگ ایوان ایلیچ تولستوی/ زیستن کوروساوا

    یک مقایسه: مرگ ایوان ایلیچ تولستوی/ زیستن کوروساوا

    مقدمه‌ی بی‌ربط: گفته بودم که کابوسم شده کلاس جامعه‌شناسی هنر؟ خب حالا می‌گویم. کابوسم شده کلاس جامعه‌شناسی هنر. ترم یک که جامعه‌شناسی خالی داشتیم آقای جلایی‌پور از روی کتاب گیدنز و خاطرات قر و قاطی خودش یک چیزهایی تحویلمان می‌داد و ما هم راضی بودیم. هنوز هم نفهمیدم چطور در آن امتحان نوزده گرفتم. این…

  • آموزش ساخت عروسک پارچه‌ای نمایشی در اوقات مرارت

    آموزش ساخت عروسک پارچه‌ای نمایشی در اوقات مرارت

    عروسک پارچه‌ای نمایشی را از دل کسالت خود بیرون آورید!دلتون گرفته؟ حوصله‌ی هیچ کاری ندارین؟ یک عالمه کار«خلاقانه» ریخته سرتون که معلوم نیست با این حال چطور باید انجامش بدین؟ یه هفته‌س حموم نرفتین؟ از صبح تا حالا غیر از گریستن و غریدن هیچ کار دیگه‌ای نکردین؟ (به جز دیدن یه فیلم آبکی که ترجیح…

  • 🎥ویدیو: روز جهانی دوچرخه سواری تو بافت قدیم یزد🚲

    🎥ویدیو: روز جهانی دوچرخه سواری تو بافت قدیم یزد🚲

    ماه‌ها بود به دوچرخه سواری تو بافت قدیم فکر می‌کردم. می‌خواستم یه ویدیو ازش بسازم و بگم که هی مردم! ما زنان ایرانی اینجا خیلی آزادیم، در حدی که می‌تونیم دوچرخه سواری کنیم.:) یکشنبه شب بود که تو استوری‌های آقای درویش فهمیدم روز جهانی دوچرخه سواری، جمعه‌ی همین هفته‌س. اعصابم خورد شد. اصلا چرا من…

  • کتابخواری با چشم بسته

    کتابخواری با چشم بسته

    خواب‌هایم هیچ وقت قصه ندارد. همیشه می‌گفتم ناخوداگاهم نصفه شب‌ها هفت هشت ده دوازده تا فیلم سینمایی را قر و قاطی هم تدوین می‌کند و برایم پخش می‌کند، آن هم نه هر فیلمی‌ها! آثاری از سید جواد هاشمی بگیر تا رامبد جوان و اسپایک جونز و نولان و در پایان هم فرهادی. البته همیشه دو…

  • که شادی آن من باشد

    که شادی آن من باشد

    کسی مرا نمی‌دید و کسی را نمی‌دیدم. درخت گردو مراقبم بود. آن بالا، تنه‌ی محکمش طناب را نگه داشته بود، اوج می‌گرفتم، صورتم در برگ‌ها غرق می‌شد. می‌خواندم. کمی بلندتر… بلندتر. استثنائا صدرا بانگ “فالش بود” سر نمی‌داد. دنیا زیر پایم بود و کلمه‌ها را مزمزه می‌کردم.

  • عادت سازی، عادت سوزی

    عادت سازی، عادت سوزی

    هیچ وقت این جمله‌ی «بهترین کتابی که خوندم» تو کتم نرفته. یعنی به مرور زمان فهمیدم خیلی نباید به جواب خودم به این جور سوالا اعتماد کنم. عجیبه. فقط سلیقه‌ی آدم نیست که عوض می‌شه ها. مثلا من اون موقعی که ملت عشق رو خوندم به نظرم یه کتاب معمولی رو به خوب بود. ولی…

  • گزارش گل‌بازی/ اولین تمرین مبانی بازیگری

    گزارش گل‌بازی/ اولین تمرین مبانی بازیگری

    این پست قرار است کمی عجیب باشد. خودم هم درست نمی‌دانم چه جور چیزی است. اما اگر بخواهم بیشتر اینجا بنویسم، شاید باید کمی شل کنم.:)‌ این اولین تمرین کلاس بازیگری است، گل بازی برای دست یافتن به کودکانگی. دو بسته گل متفاوت داشتم. با اولی کمی کار کرده بودم و به نتیجه‌ی خاصی نرسیده…

  • 🎥:نوروووز آآآمد! با ویدیو آمد☘️

    🎥:نوروووز آآآمد! با ویدیو آمد☘️

    1400. عجیبه‌ها. هم یه کم خیلی زیاده، هم دقیق که بهش نگاه می‌کنم انگار خیلی دوره. حس قرون وسطی داره. یه بار یکی از استادامون داشت می‌گفت نگاه کنین داستان‌نویسی غربیا تو قرن چهارده پونزده به این نوآوری‌ها رسید، اون وقت ما… ما هم البته همون قرن چهارده بود! (نمی‌دونم چه ربطی داشت. گفتم بگم.)…

  • در آفتاب پنجشنبه با سکوت ارلینگ کاگه

    در آفتاب پنجشنبه با سکوت ارلینگ کاگه

    ببخشید:)نمی‌دانم این را خطاب به چه کسی گفتم. ولی لازم بود اذعان بدارم که حواسم هست یک ماه و نیم است اینجا چیزی ننوشته‌ام و می‌دانم که دختر بدی بوده‌ام و سعی می‌کنم دیگر نباشم.* کلاه آفتابی‌ام را برداشتم، با یک دانه لیموشیرین و یک نصفه هویج، رفتم توی آفتاب نشستم و صد و اندی…

  • من سارا 35 سال دارم

    من سارا 35 سال دارم

    استاد زبان فارسی‌مان تکلیف داده که پانزده سال بعد یکهو یک جایی پیدایش کنیم و برایش نامه‌ای بنویسیم. سختگیری‌‌اش هم زبانزد است و وقتی راه گریزی نگذاشته، یعنی کار باید انجام شود. همیشه از اینطور چالش‌ها فراری بوده‌ام. واقعا فکر کردن به سال‌های آنقدر دور، ناخوشایند است. به خصوص که همه چیز تلاش و برنامه‌ریزی…